ممكن است كسی بگوید همین حركتهایی كه شما می گویید وضعی است در واقع
حركت مكانی است. قدما در پاسخ می گویند «فلك محدّد الجهات» مكان ندارد و
در عین حال حركت دارد. پس این حركت وضعی است نه مكانی (أینی) . برای
روشن شدن مطلب باید در مورد «فلك محدّد الجهات» و نیز «مكان» توضیحاتی
بدهیم.
تقریباً همه ی قدما معتقد بودند كه ابعاد متناهی است و جسمی وجود دارد كه
«محدّد الجهات» است. جسم محدد الجهات جسمی است كه جهات را تحدید
می كند و به عبارت دیگر جهات به آن محدود می شود و بر همه ی عالم احاطه دارد. در
میان افلاك تنها فلكی كه فلاسفه بر وجود آن برهان اقامه می كنند همین فلك
محددالجهات است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 363
اما در مورد مكان. این مسئله در میان قدما مورد اختلاف بوده است كه حقیقت
مكان چیست؟ اینكه می گوییم «این جسم در این مكان است» و یا «من در این
مكان هستم» به چه معناست و اساساً تعریف مكان چیست؟ .
اشراقیون مدعی هستند كه مكان، خودش حقیقتی مستقل از اجسام است.
اجسام مادی در فضایی قرار گرفته اند كه آن فضا خودش غیر از اجسام است. این
فضا ثابت است و این اجسامند كه متحركند. وقتی جسم حركت می كند، قسمتی از
فضا را رها می كند و قسمتی دیگر از فضا را می گیرد. راجع به آن فضا كه «بعد مجرد»
نامیده می شود این سؤال مطرح می شود كه آیا متناهی است و یا غیرمتناهی. كسانی
كه به «بعد مجرد» قائل هستند آن را متناهی می دانند. این یك نظریه در باب مكان
است كه نظریه ی اشراقیون است و مرحوم آخوند هم تمایلی به همین نظریه دارد و لذا
نظریه ی بعدی را كه مشائین به آن قائلند با «عندهم» می آورد.
مشائین می گویند مكان از خود اجسام به وجود می آید و اگر اجسام نباشند
مكانی هم نیست. طبق نظریه ی شیخ اشراق اگر تمام اجسام عالم در یك آن معدوم
شود باز چیزی وجود دارد و آن فضای خالی از اجسام است ولی مطابق نظر بوعلی
اگر تمام اجسام معدوم شوند دیگر فضایی هم وجود نخواهد داشت. معدوم شدن
اشیاء، مساوی است با معدوم شدن همه ی ابعاد، و آنچه فضا می نامیم امری است كه
ذهن ما در درون خودش خلق می كند و الاّ در عالم خارج فضای غیر از اجسام
وجود ندارد. هر جسمی به اندازه ی خودش قسمتی از فضا را تشكیل داده است و فضا
یعنی مجموع این اجسام. ما به اندازه ی حجم بدنمان همین مقدار فضا ایجاد كرده ایم و
اگر ما نبودیم جسم یا اجسام دیگری این فضا را پر می كرد. مسئله ی امتناع خلأ هم
بیشتر بر همین اساس بود. می گفتند خلأ معنایش این است كه فضا باشد و جسم
نباشد. فضا را جسم به وجود می آورد و بنابراین اینكه فضا باشد و جسم نباشد امری
محال است.
حال این سؤال مطرح می شود كه بنا بر این نظریه كه اساساً فضا را همین اجسام
به وجود می آورند مكان به چه معناست؟ مطابق این نظریه، مكان جسم محاط
عبارت است از سطح مقعر [اجسام یا] جسمی كه محیط بر آن است. هر جسمی
محاط به اجسامی است. ما كه در اینجا روی زمین نشسته ایم محاط به اجسام
هستیم. قسمتی از بدن ما محاط به زمین است و قسمتهایی از آن محاط به دیوار،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 364
لباسهای ما و نیز هوای مجاور است. مكان هریك از ما عبارت است از سطح مقعر
اجسامی كه محیط بر ما هستند. در این صورت تغییر مكان به معنای عوض كردن
محیط است. وقتی كه من حركت می كنم محیط خود را عوض می كنم. مكان جز
همان سطحی از اجسام دیگر كه بر ما احاطه پیدا كرده چیز دیگری نیست. این هم
نظریه ی مشائین. می گویند ارسطو هم در باب مكان چنین نظری داشته است.
حال اگر بپذیریم كه جسمی وجود دارد كه محدد الجهات است و فوق آن جسمی
نیست و نیز بپذیریم كه مكان جسم عبارت است از سطح مقعر جسم محیط، پس
جسم محدد الجهات یا فلك الافلاك در عین اینكه جسم است مكان ندارد زیرا
محاط به جسم دیگر نیست و بنابراین حركت مكانی ندارد گرچه حركت وضعی
دارد. مكان از محدد الجهات شروع می شود ولی خود محدد الجهات مكان ندارد
زیرا جسم دیگری بر آن محیط نیست. حال كه مكان از خود آن شروع می شود
نسبت اجزاء آن با اشیاء دیگر و حتی از یك جهت نسبت اجزاء آن با یكدیگر
می تواند تغییر كند. پس حركتی كه فلك محدد الجهات می كند حركت وضعی است
نه حركت أینی. اما اگر مكان را عبارت از فضا بدانیم آن جسم محیط محدد الجهات،
فضایی را اشغال كرده است و بنابراین مكان دارد. از بحث فلك محدد الجهات
می گذریم و سراغ اجسامی می رویم كه واقعاً مكان دارند.
مرحوم آخوند می گوید گاهی جسم بتمامه تمام مكان را رها می كند و گاهی
بجزئه جزء مكان را رها می كند. ایشان دیگر توضیح نمی دهد كه وقتی جسم بتمامه
كل مكان را رها می كند آیا می تواند حركت وضعی داشته باشد یا نه، و عبارت
ایشان تا اندازه ای مبهم است كه بعد از روی عبارت توضیح می دهیم
[1]. ایشان
[طبق یك تفسیر] آن حالتی را توضیح می دهد كه جزء شی ء جزء مكان را رها
می كند مثل آنجا كه شیئی بر محور ثابتی حركت می كند كه در این حالت نسبت
اجزاء شی ء به اجزاء مكان تغییر می كند. این حركت، حركت وضعی است همچنان
كه وقتی جسم كل مكان را رها می كند حركتش حركت مكانی است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 365
[1] . [این توضیحات در بخش پایانی كتاب آمده است. ]