حركت كمّی دو نوع است: یا به نحو نموّ و ذبول است و یا به نحو تخلخل و تكاثف.
نمو به معنای رشد كردن یك شی ء نامی است، كه در گیاه، حیوان و انسان هست.
ذبول هم نقطه ی مقابل آن است مثل لاغر و ضعیف شدن یك موجود نامی. تخلخل و.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 579
تكاثف باز دو نوع است: حقیقی و غیرحقیقی، و قبلاً گفتیم
[1]كه فلاسفه قائلند كه
تخلخل و تكاثف حقیقی ممكن است.
مرحوم آخوند می گوید حركت كمّی، چه به صورت نمو و ذبول باشد و چه به نحو
تخلخل و تكاثف، توقف بر نوعی نقل و انتقال در طبیعت دارد. یك موجود نامی كه
نمو می كند، اجزایی از ماده را در خود جذب، تبدیل و حل می كند به طوری كه جزء
آن می شود. به عقیده ی قدما كه صورت موجودات نامی را یك صورت متصل
می دانستند ماده ی جذب شده جزء واقعی شی ء نامی می شود و مجموع به صورت یك
واحد متصل در می آید. قدر مسلّم از آنچه امروز درباره ی [فرآیند جذب ] گفته می شود
این است كه یك دگرگونی واقعی و كیفی پیدا می شود و یك ماده ی بی جان به یك
ماده ی آلی و جاندار تبدیل می شود. به هر حال تا ماده ی دیگری كه موجود نامی آن را به
خود منتقل می كند وجود نداشته باشد و تا یك نوع نقل و انتقال مكانی رخ ندهد
امكان اینكه موجود نامی آن ماده را جذب و جزء خودش كند نیست.
در موجودات متحرك بالاراده مثل انسان و حیوان هم همین طور است. یك
كودك كه از غذا تغذیه كرده و رشد می كند یا به این نحو است كه كودك حركت
می كند و به طرف غذا می رود و یا غذا به طرف كودك حركت داده می شود و یا هر
دو. اگر فرضاً یكدفعه به عالم از نظر حركت مكانی ایست بدهند و به هیچ جزئی از
اجزاء عالم اجازه ی حركت و نقل مكان داده نشود، نمو هم متوقف می شود، چون تا
ماده از جایی به جایی منتقل نشود قابل تبدیل شدن به جزئی از موجود نامی نیست.
پس هر جا كه حركت كمّیِ نموّی وجود دارد باید نقل و انتقال هم وجود داشته
باشد.
در مورد ذبول هم به همین منوال است. وقتی یك شی ء ذابل و لاغر می شود،
جزء موجود در شی ء معدوم نمی شود بلكه جزء یا اجزایی از آن خارج و به نحوی
دفع می شود و دفع شدن نوعی نقل و انتقال است. نتیجه اینكه اگر حركت مكانی
نباشد حركت كمّی به نحو نمو یا ذبول هم وجود نخواهد داشت.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 580
[1] . [به جلسه ی سی و ششم ذیل عنوان «حل اشكال در حركت كمی» مراجعه شود. ]