بسم اللّه الرحمن الرحیم.
فی تأكید القول بتجدّد الجواهر الطبیعیة المقوّمة للاجرام السماویة و الارضیة.
«و لعلّك تقول هذا إحداث مذهب لم یقل به أحد من الحكماء. . . »
[1].
این فصل همان طور كه عنوان آن حكایت می كند، مطلب تازه ای نیست و تأكیدی بر
بحثهای گذشته است و به تعبیری می توان آن را رفع یك شبهه و یا رفع یك استبعاد
دانست. آن شبهه یا استبعاد این است كه آنچه شما در باب حركت جوهری مدعی
هستید كه طبیعت، متجدد بالذات و متحرك بالذات است حرفی است كه تا به حال
احدی نگفته است: «لم یقل به احد من الحكماء» . این اگر شبهه نباشد لااقل استبعاد
است.
مستشكل یا مستبعدِ فرضی می گوید حكما امور غیر قارالذات را دو چیز بیشتر
ندانسته اند: یكی زمان و دیگری حركت. لازمه ی نظریه ی شما این است كه ما یك امر
غیرقارالذات دیگری هم داشته باشیم به نام طبیعت و این قولی است كه احدی به آن.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 566
قائل نیست.
[1] .
اسفار، ج 3، مرحله ی 7، فصل 28، ص 108.