چنانكه قبلاً اشاره كردیم در اینجا حاجی و آقای طباطبایی، هركدام از یك جهت،
بر این كلام مرحوم آخوند كه حركت عین مقوله ی أن یفعل و مقوله ی أن ینفعل است ایراد
گرفته اند. حاجی نظرشان به این جهت است كه حركت روی مبنای مرحوم آخوند
اصلاً داخل در ماهیات و از سنخ ماهیات نیست تا بعد بگوییم عین یك مقوله هست
یا عین یك مقوله نیست. باب مقولات باب ماهیات است و باب حركت باب نحوه ی
وجود است و به همین جهت است كه حركت در مقولات مختلف پیدا می شود، و الاّ
یك ماهیت محال است كه داخل در چند مقوله باشد ولی آنچه از سنخ وجود است
می تواند در چند مقوله تحقق داشته باشد. خود مرحوم آخوند كه موجود را به ثابت
و سیال تقسیم می كند و حركت را نحوه ی وجود می داند چطور می تواند قائل شود كه.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 341
چیزی كه از سنخ وجود است عین دو ماهیت باشد ولو به دو اعتبار؟ این یك ایراد.
ایرادی كه علامه ی طباطبایی می گیرند این است كه مقولات، اجناس عالیه هستند
و اجناس، متباین بالذات اند نه متباین بالاعتبار. این طور نیست كه یك شی ء به یك
اعتبار بتواند این مقوله باشد و به یك اعتبار مقوله ی دیگر؛ مثلاً یك شی ء به یك
اعتبار جوهر باشد و به یك اعتبار كیف. مقولات به ذات شی ء ارتباط پیدا می كنند و
ذاتیات اشیاء با اعتبار قابل تغییر نیستند. پس درست نیست كه بگوییم مقوله ی أن
یفعل و مقوله ی أن ینفعل هر دو همان حركت هستند، ولی حركت به اعتبار نسبتش به
فاعل، مقوله ی أن یفعل می شود و همین حركت به اعتبار نسبتش به قابل مقوله ی أن
ینفعل می شود زیرا معنایش این است كه تفاوت مقولات بالاعتبار باشد.