بسم اللّه الرحمن الرحیم.
فی تعیین أنّ أیّ مقولة من المقولات تقع فیها الحركه و أیها لم تقع فیها.
«واعلم أن الحركة لكونها ضعیفة الوجود تتعلق بأمور سته: الفاعل و القابل و. . . »
[1]. .
بحث این فصل در این است كه آیا در همه ی ده مقوله ی ارسطویی حركت ممكن است؟
اینكه مقولات چه تعداد هستند در این بحث تأثیری ندارد ولی ما بحث را در مورد
مقولات عشر مطرح می كنیم. آیا در همه ی این ده مقوله می توان متحركی فرض كرد كه
نسبتش با آن مقوله به حیثی باشد كه بتوان در هر آن، فردی از مقوله را انتزاع كرد؟
اگر بخواهیم آن را در مورد جوهر پیاده كنیم چنین می گوییم كه آیا ممكن است
متحركی داشته باشیم كه در هر آن، فردی از جوهر از آن قابل انتزاع باشد؟ البته اگر
حركت، اشتدادی باشد در هر آنی نوع و ماهیت جداگانه ای نیز قابل انتزاع است.
مرحوم آخوند مطلب را این گونه عنوان می كند كه حركت به این دلیل كه به قول
ایشان ضعیف الوجود است به شش چیز تعلق دارد؛ یعنی حركت بدون این شش.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 330
چیز نمی تواند تحقق پیدا كند كه در گذشته هم به آن اشاره كردیم:
فاعل یا «ما عنه الحركه» ، قابل یا «ما به الحركه» (گاهی به ندرت در بعضی
اصطلاحات به آن «ما له الحركه» هم می گویند) ، مبدأ یا «ما منه الحركه» ، منتهی یا
«ما الیه الحركه» ، و «ما فیه الحركه» كه مراد از آن، مقوله ای است كه متحرك در آن
حركت می كند كه تعبیر دیگر آن «مسافت» است. امر ششم، زمان یا «ما علیه
الحركه» است كه حركت بر آن نوعی انطباق پیدا می كند.
مرحوم آخوند از میان این شش امر، درباره ی زمان در اینجا بحث نمی كند و بحث
زمان بعداً خواهد آمد. می گوید بحث فاعل و نیز قابل را قبلاً مطرح كرده ایم. بحث در
مورد فاعل در آنجا مطرح شد كه گفتیم هر متحركی احتیاج به محرك دارد، و بحث
قابل هم در آنجا بیان شد كه گفتیم هر حركتی نیازمند به موضوع است. در آنجا
گفتیم كه در بعضی از حركات، فاعل غیر از قابل است، آنجا كه هم تأثیر و هم تأثر،
تدریجی باشد و به تعبیر بهتر آنجا كه حركت عارضی باشد نه ذاتی. اما در بعضی از
موارد، یعنی در حركت ذاتی جوهری، فاعل و قابل هر دو یكی هستند.
باقی می ماند سه ركن دیگر حركت: مبدأ، منتهی و مسافت.
[1] .
اسفار ، ج 3، مرحله ی 7، فصل 23، ص 75.