بنابراین در پاسخ فخر رازی چنین می گوییم كه شما فكر كرده اید كه وقتی جسم
حركت می كند از نوعی به نوع دیگر خارج می شود و انواع، فعلیت پیدا می كنند و لذا
می گویید یكی از انواع سواد است. اصلاً هیچ نوعی در اینجا فعلیت پیدا نمی كند
بلكه شی ء در همه ی مراتب زمان این امكان را دارد و بالقوه چنین است كه اگر
بخواهیم برای آن ماهیت اعتبار كنیم، به اعتبار ثبوتش در یك آن، ماهیتی برای آن
اعتبار می كنیم. تنها اگر شی ء از حركت بایستد ماهیت واقعی پیدا می كند. این انواع
همه بالقوه هستند و آنچه ثابت است جنس است، كه این جنس ممكن است جنس
قریب باشد مثل سواد، و یا جنس بعید باشد مثل كیف، نه اینكه نوعی برود و نوع
دیگری بیاید
[1].
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 308
فخر رازی سپس وارد بحث مقدار شده، می گوید در این مورد مطلب را باید به
گونه ی دیگری بیان كرد. در مورد حركت مقداری، اشكال مهمتری مطرح است كه بعد
به نظر شیخ الرئیس می رسیم كه از جاهایی است كه شیخ صریحاً اظهار عجز كرده و
عباراتش در
اسفار نقل شده است و شیخ این مطلب را در پاسخ سؤالهای بهمنیار
مطرح می كند
[2]. شیخ می گوید «لعل» این طور باشد و «لعل» آن طور و در آخر
وقتی بهمنیار از شیخ می خواهد كه مطلب را بیش از این حل كند می گوید من دیگر
در اینجا حرفی ندارم.
[1] . سؤال: پس در اینجا چه چیزی بالفعل است؟ .
استاد: وجود است كه بالفعل است؛ حركت است كه فعلیت دارد.
اشكال: وجود خاص كه بدون ماهیت نمی شود.
استاد: اتفاقاً می شود. مسئله ی مهم همین است كه در باب حركت، ما «وجود» داریم و ماهیت نداریم.
شی ء متحرك مادام كه متحرك است [نسبت به ] آنچه كه در آن حركت می كند وجود دارد ولی ماهیت
ندارد مگر بالقوه. فرق شی ء متحرك با اموری كه اساساً ماهیت ندارند- مثل ذات باری تعالی (به اتفاق
حكما) و برخی موجودات مجرد كه به آنها «انّیات محضه» می گویند- این است كه آنها بالقوه هم
ماهیت ندارند. شی ء متحرك، بالقوه ماهیت دارد زیرا ذهن در هر حدی می تواند آن را ساكن فرض
كرده و برای آن ماهیتی اعتبار كند.
سؤال: اگر انواع بالقوه هستند چگونه جنس برای آنها تصور می شود؟ .
استاد: جنسی كه ما در اینجا در نظر می گیریم همان اعتبار بین الحدین است كه عرض كردم و الاّ جنس
به معنای واقعی در اینجا وجود ندارد و این مطلب تنها براساس اصالت وجود [قابل تبیین ] است. اگر
به دنبال جنس مورد نظر شما بودیم باید آن را از راه ماهیت توجیه می كردیم كه قابل توجیه نیست.
[شی ء متحرك ] یك وجودی است كه هیچ ماهیتی ندارد ولی برای این وجود، میان یك مبدأ و منتهی
عرض عریضی در نظر می گیریم و ماهیتی در اینجا انتزاع می كنیم و اسم آن را «جنس» می گذاریم.
معنای این جنس این است كه در هر مرتبه ای از مراتب اگر ماهیتی اعتبار كنیم یكی از انواع این جنس
اعتبار می شود.
سؤال: لازمه ی فرمایش شما این است كه در حركات جوهری ماهیت نداشته باشیم.
استاد: تنها در حركات جوهری چنین نیست، در همه ی حركات چنین است.
[2] . [این مطلب در جلسات سی وپنجم و سی وششم مورد بحث قرار گرفته است. ]