مرحوم آخوند در اوایل پاسخ خود به مستشكل، چنین می گوید كه فرض دو سلسله
- كه گفتیم از نظر مرحوم آخوند این دو سلسله [یعنی سلسله ی مراتب حركات و
سلسله ی مراتب قرب و بعد] در انتها به یك سلسله برمی گردد- برای توجیه حركت
«نعْم العون» است، ولی از ناحیه ی علل معدّه نه از ناحیه ی علل موجده. توضیح اینكه.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 273
تأثیر علت معدّه تنها این مقدار است كه به ماده، قابلیت و آمادگی می دهد و لهذا در
مورد علت معدّه می گویند «ما یلزم من وجوده و من عدمه المعلول» . علت معدّه چیزی
است كه وجود پیدا می كند و بعد هم معدوم می شود ولی به ماده آمادگی می بخشد.
نقش آن تنها در آمادگی بخشیدن به قابل است نه در ایجاد معلول. ولی علت موجده
یعنی علت به وجود آورنده، علتی كه فاعل معلول است و وجود معلول از وجود آن
ناشی شده است. مثلاً آتش چوب را می سوزاند. چوب اگرتر باشد قابل احتراق
نیست. چیزی كه به چوب آمادگی می دهد كه هر وقت علت به آن برسد كار خودش
را انجام بدهد علت معدّه است (گو اینكه آمادگی دادن در اینجا به معنای رفع مانع
است بنابراین مثال خوبی نیست) .
مرحوم آخوند می گوید مراتب حركات را، اعم از اینكه آن را یك سلسله بدانیم
یا دو سلسله، از نظر علت اعدادی به خوبی می توان [تصویر كرد] . جسمی كه از بالا
حركت می كند، هر مرتبه ای از حركت علت معدّه ی مرتبه ی دیگری از حركت است و
لهذا عرض كردیم كه این امر را كه طبیعت در آنِ اول، مرتبه ی اول از حركت را به وجود
می آورد ولی مرتبه ی آخر را به وجود نمی آورد، به نبود علت تامه معلّل می كنیم و
می گوییم علت تامه فراهم نیست و ماده باید قابل باشد تا علت تامه وجود پیدا كند.
به عبارت دیگر حركت در این مكان مشروط به این است كه مرتبه ی قبل قبلاً حادث
شده باشد. هر مرتبه ای یا درجه ای از حركت، معد برای مرتبه ی دیگری از حركت
است. این را ما هم قبول داریم.
پس ما تأثیر مراتب حركات بر یكدیگر را به عنوان یك علت اعدادی انكار
نمی كنیم ولی بحث در علت ایجادی یا موجده است كه موجبه هم هست. چه بگوییم
علت ایجادی و چه بگوییم علت ایجابی تفاوتی نمی كند. نقش علت ایجادی نقش
مقتضی (به اصطلاح اصولیین) است. آن است كه وجود دهنده ی به معلول است.
ویژگی «مقتضی» این است كه اگر همه ی شرایط فراهم شود مقتضی اثر خود را
می بخشد. تا شرایط فراهم نشده، مقتضی اثر خود را نمی بخشد. حال وقتی شرایط
فراهم شد و مقتضی اثر خود را بخشید با اینكه خود مقتضی وجود دارد ولو علت
معدّه هم معدوم شده باشد، آیا ممكن است معلول معدوم شود؟ علت اعدادی فقط
ماده را مستعد می كند و اگر معدوم هم شود، این عدم تأثیری ندارد. این بود كه گفتیم
اگر طبیعت ثابت باشد و بخواهد علت حركت واقع شود لازمه ی ثبات طبیعت این
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 274
است كه هر مرتبه از مراتب حركت كه وجود پیدا می كند به ثبات طبیعت باقی
بماند. ثبات حركت، یعنی حركت دیگر حركت نباشد.
پس ما این طور ایراد نمی گیریم كه اگر طبیعت ثابت است چرا حركت آنِ آخر را
در آنِ قبل ایجاد نكرده است. اگر این طور می گفتیم، پاسخ داده می شد كه این برای
آن است كه علت معدّه ی حركت آنِ آخر، در آنِ قبل وجود نداشته است. بلكه ما این
طور می گوییم كه طبیعت كه علت موجده است همین قدر كه معلول خود را ایجاد
كرد محال است كه علت، باقی باشد و معلول معدوم شود. پس اگر طبیعت ثابت
باشد، جزء اول حركت كه موجود شد باید باقی بماند كه معنایش این است كه
حركت حركت نباشد. حركت بودن حركت به تصرّم ذاتی آن است كه تا هر جزئی كه
پیدا می شود معدوم نشود جزء دیگر وجود پیدا نمی كند. پس فرض دو سلسله كه
شما در اینجا می كنید از نظر توجیه علل معدّه «نعم العون» است و مطلب خوبی است
و باید هم باشد ولی از نظر علت موجبه یا موجده، اگر طبیعت بخواهد ثابت باشد
نمی تواند مطلب را توجیه كند.