حال باز می گردیم به آن اشكال كه آیا «قوه ی شر» از «فعلیت شر» خیر است؟ آیا
فعلیت یك شر نسبت به قوه ی آن شر، شر است؟ مرحوم آخوند می گوید اگر شما در
اینجا هم تحلیل كنید می بینید كه خیریت به فعلیت و وجود بر می گردد و شریت به
عدم و قوه برمی گردد. شما به ظلم مثال زدید و گفتید قوه ی ظلم، خیر است از فعلیت
ظلم.
در اینكه ظلم ظالم شر است بحثی نیست ولی می خواهیم بدانیم كه شریت ظلم از
كجا آمده است؟ مرحوم آخوند می گوید ظلم كه [شر] است دو حیثیت دارد. [یكی
این حیثیت كه یك فعلیت است و دیگر این حیثیت كه منشأ نفی كمال می شود. ظلم
از آن جهت كه فعلیت است شر نیست. ] آیا قوه و نیرو داشتن ظالم شر است؟ اراده
داشتن ظالم شر است؟ برندگی تیغ ظالم شر است؟ ظلم از هیچ یك از این جهات شر
نیست. پس شریت آن از چیست؟ .
شریت ظلم از آن جهت است كه این قوه و نیرو و این اراده و این برندگی، منشأ نفی
حیات- كه یك كمال و فعلیت است- از موجود دیگر می شود؛ یعنی شریتِ خود را
به واسطه ی منشأیتش برای عدم دارد. فعلیت شر از آن جهت شر است كه منشأ عدم
است. این قوه ی شر كه شما می گویید از فعلیت شر، خیر است، در واقع عدم آن عدم
است. پس «قوه ی شر از فعلیت شر خیر است» ، یعنی «عدم آن عدم از خود آن عدم
خیر است» و «عدمِ عدم» می شود وجود. هر عدمی از «عدمِ عدم» شر است، چون
«عدمِ عدم» خیر است. پس در نهایت به این بر می گردد كه وجود از عدم خیر است.
پس باز هم وقتی كه ما تحلیل می كنیم می بینیم كه در همین مثالی هم كه شما مطرح
كردید، در آخر كار، شریت به قوه باز می گردد و خیریت به وجود
[1].
مجموعه آثار شهید مطهری . ج11، ص: 227
[1] . سؤال: آیا منشأیت عدم، هم امری وجودی است و هم شر؟ .
استاد: منشأیت عدم، بالذات خودش خیر است، چون منشأیت، بالذات فعلیت است. ولی منشأیت
عدم به خاطر عدم به شریت متصف می شود.