حال اگر با معقولات اولیه علم و معرفت درست نمی شود پس این علم و معرفت
از كجا درست می شود؟ علم و معرفت از ضمیمه شدن معقولات اولیه با معقولات
ثانیه- چه معقولات ثانیه ی منطقی و چه معقولات ثانیه ی فلسفی- درست می شود. اینها
باید به شكل خاصی به یكدیگر ضمیمه بشوند تا علم و معرفت پیدا شود.
اما اشكالی كه امثال كانت به آن می رسند این است كه هیوم می گوید ذهن به هر
چه كه از راه حس رسیده است من می توانم به آن مطمئن باشم، چون از راه تماس
ذهن من است با بیرون خودش، ولی آنچه كه از این راه نیست فرقش با موهومات
چه می شود؟ هر چه از این راه نیست ساخته ی خود ذهن است، وقتی ساخته ی خود ذهن
باشد پس چه اعتباری می تواند داشته باشد؟ اگر اینطور باشد پس هر موهومی كه
ذهن اختراع كند ما باید برایش اعتبار قائل باشیم. اینجاست كه مسأله به یك
بن بست نسبتا مهمی می رسد كه به نظر ما بن بستی بوده است كه نتوانسته اند آن را
بگشایند و مشكل شناخت را حل كنند.