حاجی در جواب این گروه از متكلمین می گوید اصلا این مطلبی نیست كه كسی
بخواهد به آن جوابی بدهد؛ جوابش بدیهی است زیرا این انكار یك امر بدیهی است
كه انسان قائل باشد كه اشیائی كه وجود ندارند و معدوم هستند در عین حال یك
نفس الامریتی در حاقّ واقع و نفس الامر دارند. خصوصا بنابر اصالت وجود كه
اساسا اصالت منحصرا از آن وجود است، حقیقت یعنی وجود و وجود یعنی
حقیقت، دیگر این معنی ندارد كه بخواهیم در ماوراء وجود هم برای شی ء
نفس الامریتی قائل باشیم. اصلا نفس الامریت مساوی با وجود است و وجود
مساوی با نفس الامریت است و اگر گاهی در فصلهای بعد
[1]میان نفس الامریت و
وجود تفكیك می شود با نوعی اعتبار است در مراتب، كه ذهن در نظر می گیرد، نه
اینكه اشیاء در حاقّ واقع نوعی انفكاك از وجود داشته باشند.
[1] . [اشاره است به فصل «مناط صدق در قضایا» كه در آنجا میان نفس الامریت و وجود تفكیك می شود. ]