ما در اینجا خودمان یک نظر خاصی داریم که تصور می کنیم دانستن آن بسیار
مفید و لازم است و آن بر اساس مطلبی است که در
اصول فلسفه گفته ایم.
یک مطلبی در
اصول فلسفه در مقدمه ی مقاله ی «ضرورت و امکان» گفته ایم و آن
اینکه بنا بر اصالت وجود اساساً برای ماهیت، امکان به آن معنایی که تاکنون فلاسفه
فرض می کرده اند معنی ندارد؛ چرا؟ علتش روشن است؛ برای اینکه ما از اول
می آییم اشیاء را به این نحو تقسیم می کنیم؛ می گوییم هرمعنی، هرمفهوم، هرچه را که
مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 233
درنظر بگیریم یا به نحوی است که اقتضای وجود دارد یا به نحوی است که اقتضای
عدم دارد یا به نحوی است که لااقتضای از وجود و عدم است؛ می تواند موجود باشد
و می تواند معدوم باشد، نه اقتضای وجود دارد که عدم بر آن محال باشد و نه اقتضای
عدم دارد که وجود بر آن محال باشد؛ هیچیک از ایندو- یعنی وجود و عدم- نه
برایش ضرورت دارند و نه برایش محال هستند ولی می تواند هردوی اینها را هم
داشته باشد، هم می تواند موجود باشد هم می تواند معدوم باشد. این حرفی است که
معمولاً درباب امکان می گویند.
بعد خود فلاسفه درباب ضرورت به این مطلب رسیده اند که آن چیزی که
اقتضای وجود دارد و عدم برایش محال است نمی تواند از سنخ ماهیات باشد. ما
نمی توانیم ماهیتی داشته باشیم که اقتضای وجود داشته باشد و وجود مقتضای
ذاتش باشد، بلکه اگر چنین چیزی در عالم وجود داشته باشد آن باید خودش از
سنخ وجود باشد. این همان مطلبی است که امثال شیخ هم به آن رسیده اند که
«واجب الوجود وجود محض و انّیّت محض است» که این خودش یک قدمی بوده
است به سوی اصالت وجود.