در
کتابخانه
بازدید : 1436507تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
شرح مبسوط منظومه
Expand مقدمه مقدمه
Expand <span class="HFormat">مقصد اول: امور عامّه</span>مقصد اول: امور عامّه
Expand <span class="HFormat">ادامه فریده اول وجود و عدم</span>ادامه فریده اول وجود و عدم
Collapse <span class="HFormat">فریده ی دوم</span>مواد ثلاث<span class="HFormat">وجوب و امکان و امتناع</span>فریده ی دوممواد ثلاثوجوب و امکان و امتناع
Expand مواد ثلاث و اقسام وجودمواد ثلاث و اقسام وجود
Expand جهات ثلاث و بداهت آنهاجهات ثلاث و بداهت آنها
Expand اعتباری بودن مواد ثلاث اعتباری بودن مواد ثلاث
Expand اقسام هریك از مواد ثلاث (1) اقسام هریك از مواد ثلاث (1)
Expand اقسام هریک از مواد ثلاث (2) اقسام هریک از مواد ثلاث (2)
Collapse <span class="HFormat">امكان</span>امكان
Collapse مباحث مربوط به امكان (1) مباحث مربوط به امكان (1)
Expand مباحث مربوط به امكان (2) مباحث مربوط به امكان (2)
Expand مباحث مربوط به امكان (3) مباحث مربوط به امكان (3)
Expand مباحث مربوط به امكان (4) مباحث مربوط به امكان (4)
Expand مباحث مربوط به امكان (5) مباحث مربوط به امكان (5)
Expand مباحث مربوط به امكان (6) مباحث مربوط به امكان (6)
Expand مباحث مربوط به امكان (7) مباحث مربوط به امكان (7)
Expand مباحث مربوط به امكان (8) مباحث مربوط به امكان (8)
Expand شناخت شناخت
Expand فریده ی سوم: حُدوث و قدم فریده ی سوم: حُدوث و قدم
فریده چهارم قوه و فعل
Expand فریده ی پنجم: ماهیت و لواحق آن فریده ی پنجم: ماهیت و لواحق آن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
جواب این ایراد نظیر جوابی است که ما درباب امکان بالقیاس و ضرورت بالقیاس دادیم. این راست است. اگر شما نظر به وجودات بکنید هر محمولی برای هر موضوعی اگر تحقق داشته باشد در آن وقتِ خودش ضرورت وقتی دارد. مثل همان «الامور مرهونةٌ بأوقاتها» است. هرچیزی در زمان خودش وجودش ضرورت دارد.

ولی این بحثی که منطقی می کند می رود روی کلیات، و کلیات می رود روی ماهیات.

گاهی اشیاء ضرورتهای کلی زمانی دارند؛ یعنی می شود یک زمان و یک حالتی را درنظر گرفت که این [شی ء] به طور کلی در آن حالت- در آن حالت کلی- قابل تکرار است و برای ما یک ضابطه وجود دارد و می شود آن را در آن ضابطه بیان کرد؛ مثل همان انخساف و انکساف. یک چیزهای دیگری هست که تحت ضابطه ی کلی ماهوی درنمی آید. مثلاً اگر من بگویم: «در وقتی که من حرف می زنم شما گوش
مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 141
می کنید» می بینیم امروز همین طور است؛ جلسات پیش همین طور بوده است؛ جلسات بعد هم همین طور خواهد بود؛ یعنی در وقتی که من حرف می زنم شما گوش می کنید؛ اما ما نمی توانیم این را تحت یک قانون کلی دربیاوریم. البته خود حاجی و دیگران هم تصریح می کنند که این معنایش این نیست که هیچ قانون کلی ای ندارد؛ شاید هم واقعاً یک قانون کلی داشته باشد که بتواند تحت آن قانون کلی دربیاید. ولی الآن حرف ما این است که گاهی برای یک چیز یک قانون کلی ماهوی وجود دارد که بگوییم هر وقت فلان طبیعت اینچنین شد فلان چیز دیگر وجود پیدا می کند؛ این می شود «ضرورت وصفیِ وقتی» ؛ و گاهی ما چنین چیزی نداریم؛ وقتی که نداریم، این «نداریم» خودمان را با تعبیر «امکان اخص» بیان می کنیم. و عمده ی مطلب این است که اینها اصطلاحات منطقی است و از منطق به فلسفه آمده است و اینها در فلسفه اصلاً مورد استعمال هم ندارد؛ یعنی شما اگر همه ی فلسفه را جستجو کنید شاید غیر از آنجایی که خود این اصطلاحات را بیان می کنند یک جا هم پیدا نمی کنید که فیلسوفی سخن از ضرورت وصفی و ضرورت وقتی وامکان اخص به میان آورده باشد. درواقع اصطلاحات منطقی را در اینجا آمده اند توضیح داده اند و رفته اند [1].

مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 142

[1] . - آیا می توانیم بگوییم امکان اخص نوعی از امکان است که ما آن را بر موضوع و محمول بار کرده ایم یعنی تحمیل کرده ایم، نه اینکه در واقعیت امر این امکان وجود داشته باشد؟ یعنی یک امکان واقعی- وصفی یا وقتی- در آن وجود ندارد. در مورد این مثال که شما ذکر کردید این مطلب به ذهن من آمد.

استاد: چطور؟ .

- شما می گویید: «هروقت من حرف می زنم شما می شنوید» . در واقعیت امر اینچنین نیست؛ ممکن است شما حرف بزنید من نشنوم.

استاد: نه، من می گویم در این مدت و تاکنون چنین بوده است. من یک جلسات معینی را می گویم نه به طور کلی. اگر کلی بود که ضرورت وقتی بر آن حاکم بود. من می توانم بگویم امروز، دیروز، ده جلسه ی گذشته در وقتی که من حرف زده ام شما گوش کرده اید، بالضروره هم گوش کرده اید، یعنی اینچنین بوده است؛ اما این تحت ضابطه ی کلی درنمی آید که من بگویم هروقت من حرف می زنم شما گوش می کنید؛ نه، ممکن است من حرف بزنم شما گوش نکنید. قضیه تحت ضابطه ی کلی درنمی آید.

- پس در استقراء به آن معنایی که علمای طبیعی می گویند- که با تجربه به معنی مورد نظر شما مخالف است- گویی ما با امکان اخص سروکار داریم؛ یعنی با این استقرائی که اینها می کنند قانون و ضابطه به دست نمی آوریم.

استاد: از استقراء، کلی به صورت امکان اخص هم به دست نمی آید؛ یعنی استقراء فی حد ذاته نمی تواند به ما کلیت بدهد.

- ولی استقراء می تواند امکان اخص به ما بدهد؟ .

استاد: نه. استقراء یک وقت تام است و یک وقت ناقص؛ مقصود شما کدام است؟ .

- استقراء ناقص.

استاد: استقراء ناقص نه، چون به هرحال در همان امکان اخص هم یک کلیتی وجود دارد.

- چه کلیتی وجود دارد؟ ! وقتی که یک واقعه ای در گذشته اتفاق افتاده است، مثل همین مثالی که شما می گویید، چگونه کلیت دارد؟ .

استاد: نه، این اصلا محل بحث نیست. این وقایع جزئی که محل بحث منطقیین نیست.

منطقیین چون بحثشان روی کلیات است در مورد کلیات اگر ضرورت وقتی یا وصفی پیدا کنند می گویند «ضرورت» و اگر در مورد کلیات چنین ضرورتی پیدا نکنند می گویند «امکان اخص» . این که شما می گویید، در مورد جزئیات است و بحث منطقیین درباره ی امور جزئی نیست.

- پس بازهم این مثال منطبق بر بحث نیست.

استاد: خیر، منطبق نیست.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است