امتناع غیری هم با مقایسه با وجوب غیری معنایش روشن می شود. همان طور
که هر ممکن بالذاتی می شود وجوب غیری پیدا کند می تواند امتناع غیری هم پیدا
کند یعنی می تواند به واسطه ی یک علت ممتنع الوجود شود، که ممکن است این علت
همان «عدم علت وجود» باشد. ممکن بالذات می تواند به واسطه ی نبودن مقتضیِ
وجود ممتنع بالغیر شود و می تواند به واسطه ی بودن مانعِ وجود ممتنع بالغیر شود.
به هرحال هر ممکن بالذاتی به واسطه ی نبودن علت تامه اش- که ممکن است نبودن
علت تامه منشأش نبودن آن مقتضیِ مؤثر باشد و ممکن است منشأش بودن مانع
مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 102
باشد، چون عدم المانع جزء علت تامه است- ممتنع بالغیر می شود.
پس هر ممکن بالذاتی با اینکه بالذات ممکن الوجود است درواقع و نفس الامر یا
واجب الوجود است یا ممتنع الوجود، یعنی یا واجب الوجود بالغیر است یا
ممتنع الوجود بالغیر، چون اگر علتش موجود باشد واجب الوجود بالغیر است و اگر
علتش معدوم باشد ممتنع الوجود بالغیر است.
از این جهت است که می گویند: «الممکن محفوفٌ بالضرورتین و بالامتناعین» یعنی بر
هر ممکنی دو ضرورت و دو امتناع احاطه پیدا کرده است؛ یعنی از میان ضرورتها
وامتناعها بیرون نیست؛ یا مقرون به ضرورتهاست یا مقرون به امتناعها. با اینکه
به حسب ذات خودش امکان ذاتی دارد ولی از دو ضرورت و دو امتناع هرگز خارج
نیست. آن دو ضرورت یکی همین ضرورتی است که گفتیم، یعنی ضرورت به شرط
علت، و یکی دیگر ضرورتی است که بعداً بحث آن خواهد آمد و آن ضرورت
به شرط محمول است. امتناع هم یکی امتناع به شرط عدم علت است و دیگری
امتناع به شرط عدم محمول که بحث آن بعداً خواهد آمد.
پس تا اینجا ما چند قسم را فهمیدیم: ضرورت بالذات، امکان بالذات، امتناع
بالذات، که می شود سه قسم؛ ضرورت بالغیر و امتناع بالغیر هم دو قسم؛ جمعاً
می شود پنج قسم. اکنون می رسیم به امکان بالغیر.