در اینجا شما می توانید یک مناقشه ی لفظی بکنید. اینکه می گوییم «مناقشه ی لفظی»
از این جهت است که مقصود حاجی هم خلاف آن نیست ولی بیان او قابل مناقشه
است و آن اینکه:
تقسیم به این شکل بود که وجود یا فی نفسه است یا فی غیره، وجود فی نفسه یا
لنفسه است یا لغیره، وجود لنفسه یا بنفسه است یا بغیره. اگر ما باشیم و ظاهر این
عبارت، می بینیم که تنها در مورد وجود فی نفسه لنفسه است که این تقسیم مطرح
می شود که یا بنفسه است یا بغیره. اما وجود فی نفسه لغیره چطور؟ آن هم بالأخره
باید یا بنفسه باشد یا بغیره. مگر وجود لغیره- یعنی وجود عرض- از نظر مسأله ی
نیازمندی و بی نیازی از علت باز قابل تقسیم نیست؟ قابل تقسیم که هست، منتها
شما می گویید که وجود عرض هم مسلّماً وجود بغیره است. بسیار خوب، چنین
باشد.
مثلاً اگر کسی بگوید جسم بر دو قسم است: یا نامی است یا غیر نامی، جسم نامی
بر دو قسم است: یا حیوان است یا غیر حیوان، و حیوان بر دو قسم است: یا انسان
است یا غیر انسان، این تقسیم یک تقسیم درستی است، زیرا در اینجا می گوییم
نامی یا حیوان است یا غیر حیوان، دیگر حیوان و غیرحیوان از دایره ی نامی بیرون
نیست. جسمهایی که نامی نیستند نه جسم نامی حیوان اند و نه جسم نامی
غیرحیوان. ولی وقتی که می گوییم وجود یا فی نفسه است یا فی غیره، وجود فی نفسه
یا لنفسه است یا لغیره، وجود فی نفسه لنفسه یا بنفسه است یا بغیره، چنین به نظر
می رسد که این تقسیم بنفسه و بغیره تقسیمی است که فقط در این شاخه ی آخری
مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 70
صورت می گیرد ولی آن شاخه هایی که قبلاً جدا شده اند نه بنفسه هستند و نه بغیره،
درصورتی که واضح است که آنها هم جزء ممکنات هستند، وقتی که جزء
ممکنات اند پس بغیره هستند؛ و این نشان می دهد که یک خللی در طرز تقسیم
هست، که راه بهتر را بعداً ذکر می کنیم.