راجع به اینکه این مراحل به چه نحو است و چگونه یک صورت، اول حالت
حسی دارد، بعد حالت خیالی پیدا می کند و بعد حالت عقلانی پیدا می کند یک نظریه
که نظریه ی معروفی است و از حرفهای بوعلی و بیشتر، از حرفهای خواجه استفاده
می شود نظریه ی معروف «تجرید» است به این مفهوم خیلی سطحی که صورت خیالی
همان صورت حسی است منهای بعضی خصوصیات و صورت عقلی همان صورت
خیالی است منهای بعضی خصوصیات. کأنّه روی یک صورت که وارد ذهن می شود
یک نوع دخل و تصرفی می شود، یک نوع پیرایشی در آن صورت می گیرد، یک نوع
تعین از آن گرفته می شود، صافتر و صیقلی تر می شود، می شود «صورت خیالی» .
بعد روی همان صورت نوع دیگری تصرف می شود، مقدار بیشتری صیقل می خورد،
می شود «صورت عقلی» . آن تشبیه معروفی هم که امثال خواجه ذکر کرده اند برای
بیان همین نظریه است. گفته اند صورت کلی به این شکل پیدا می شود که اول
صورت یک فرد در ذهن پیدا می شود، بعد صورت فرد دیگر پیدا می شود، بعد
صورت فرد دیگر، بعد صورت فرد دیگر، بعد تدریجاً این خصوصیات محو می شود؛
وقتی که این خصوصیات محو شد آن وقت یک حالت کلیت پیدا می کند و گفته اند
مثل این است که یک مُهر ثبتی را روی کاغذ می زنند، یک نقش روشنی از یک شی ء
معین دارد، بعد بار دیگر که آن مهر را می زنند یک مقدار مغشوش می شود و محو
می شود، بعد بار دیگر و بار دیگر که مهر می زنند کم کم به جایی می رسد که همان
حالت مهربودنش هست ولی بدون اینکه مشخص باشد که در این مهرچه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 265
خصوصیاتی هست.
البته این نظریه، نظریه ی سستی است و بعدها به وسیله ی صدرالمتألّهین کاملاً رد شد.