در
کتابخانه
بازدید : 1437218تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
شرح مبسوط منظومه
Expand مقدمه مقدمه
Expand <span class="HFormat">مقصد اول: امور عامّه</span>مقصد اول: امور عامّه
Expand <span class="HFormat">ادامه فریده اول وجود و عدم</span>ادامه فریده اول وجود و عدم
Expand <span class="HFormat">فریده ی دوم</span>مواد ثلاث<span class="HFormat">وجوب و امکان و امتناع</span>فریده ی دوممواد ثلاثوجوب و امکان و امتناع
Expand فریده ی سوم: حُدوث و قدم فریده ی سوم: حُدوث و قدم
فریده چهارم قوه و فعل
Collapse فریده ی پنجم: ماهیت و لواحق آن فریده ی پنجم: ماهیت و لواحق آن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
و یا در فلسفه ی تکامل، در داروینیسم چه می گویند؟ می گویند تبدل انواع؛ جاندارها تبدل نوعی پیدا کرده و می کنند. آنچه که داروین گفته است با تبدلهای دیگر چه فرقی دارد؟ مگر دیگران قائل به تغییر و تبدل در حیوانات نبوده اند؟ چرا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 540
بوده اند. اینکه یک حیوان از آن اوّلی که متولد می شود تدریجاً بزرگ می شود و بعد رشد پیدا می کند، به سن جوانی می رسد، بعد به سن پیری می رسد و. . . این هم خودش یک نوع تغییر است. ولی این را چرا نمی گویید تبدل نوعی؟ این، تبدل در حوزه ی فرد است نه تبدل نوعی. پس داروین به چه قائل شد؟ چه چیزی را کشف کرد؟ تبدل ماهیتی به ماهیت دیگر را؛ یعنی اشیاء یک نوع تغییری پیدا می کنند که شی ء قبلاً دارای ماهیتی بوده است، بعد دارای ماهیت دیگری شده است. بنابراین در فرضیه ی داروین هم مسأله ی ماهیت مطرح است. اصلاً مسأله ی نوع یعنی مسأله ی ماهیت.

مثلاً انسانها سفیدشان، عالمشان، جاهلشان، همه انسانند و داخل در نوع انسان، اما انسانها با گوسفندها فرق دارند، یک نوع نیستند؛ اگر بگوییم «نوع انسان» ، شامل نوع گوسفند نمی شود.

پس مسأله ی ماهیت الآن هم در بسیاری فلسفه ها به طور ضمنی مطرح است ولو اینکه به طور مستقل تحت عنوان «ماهیت» مطرح نباشد. اصلاً مسأله ی تقسیم بندی اشیاء و دسته بندی کردن اشیاء تحت انواع، و [دسته ای از] انواع را تحت [دسته ای از] اجناس درآوردن و باز اجناس مختلف را تحت یک جنس عام کلی تر درآوردن که بالای آن جنسی نباشد و نیز دسته ی دیگر از انواع را تحت یک دسته اجناس و آن اجناس را تحت یک جنس درآوردن؛ این کار- یعنی دسته بندی کردن اشیاء که کاری ارسطویی است- الآن هم صادق است [1].

مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 541

[1] . - استاد! اینجا تفاوتی وجود دارد. در بیانات علمی و فلسفه های جدید ماهیت را می توانند این گونه بیان کنند که اشیاء یک توصیفی دارند؛ این شی ء آثار و اوصافش این است و آن شی ء چیز دیگر. در صناعات هم این گونه است که ماهیت این ماشین با آن ماشین فرق می کند. ولی آنچه که از «ماهیت» در فلسفه ی ما مطرح است- که ذاتیات مد نظر است- با این فرق دارد.

استاد: هیچ فرقی نمی کند. آن که شما می گویید یعنی گاهی در اشیاء نامگذاری می کنیم، اشیائی که گرچه آنها را واحد می بینیم ولی واحد واقعی نیستند. حرف ما در نامگذاری نیست؛ اگر بود حرفی نداشتیم. مثلاً ساختمانها را نامگذاری می کنند؛ یکی را «خانه» می گویند یکی را «پاساژ» ، دیگری را «مسجد» و دیگری را «حمام» ؛ نامهای مختلف دارند و هرکدام به درد کاری می خورند. کاری که از حمام ساخته است از مسجد ساخته نیست و بالعکس. در اینجا یک اشکال است: حمام یک صنعت است که در مجموع خودش واحد واقعی نیست بلکه مجموعه ای از اشیاء است که در کنار هم چیده شده اند.

مثل ماشین و همه ی مصنوعات بشری که از این قبیل است. این را در جای دیگری هم گفته ایم: اگر ما در باب اشیاء عالم نظر ذیمقراطیس را بپذیریم، اختلاف اشیاء با یکدیگر یک اختلاف عرَضی و صوری است. آن که واقعیت را تشکیل می دهد مجموع ذرات است که سنگ بنای عالمْ آنهاست. اینها با هم ترکیب می شوند آنهم ترکیب ماشینی و صناعی نه ترکیب شیمیایی، و در کنار هم قرار می گیرند و اشیاء مختلف به وجود می آید؛ یعنی انسان با فرش فرضاً، هیچ فرقی ندارد؛ این مجموعه ای از ذرات است، آن هم مجموعه ای دیگر از ذرات است در کنار یکدیگر، ولی ترتیب و یا شکل ظاهری ذرات با هم فرق دارد.

اگر این گونه باشد کسی می تواند بگوید در ماهیت اشیاء اختلاف نیست و برای اشیاء اختلاف نوعی نیست؛ نمی خواهم بگویم نظریه ای در عالم نیست که به چنین چیزی قائل باشد. (ما در یکی از درسهای دانشکده ی الهیات اصول و مبانی ای را که بحث کلیات خمس از آنها پیدا شده است بیان کرده ایم که در اینجا تکرار نمی کنیم) .

اگر ما به وحدت وجود غلیظ عرفانی قائل شویم و هیچ نوع کثرتی برای وجود قائل نباشیم، دیگر چیستی ها نداریم، اشیاء نداریم، کثرت نداریم تا اینکه اختلاف ماهیتی در کار باشد، این چیزی باشد و آن چیزی دیگر. و باز اگر قائل به یک نوع کثرت وجودی بشویم نقطه ی مقابل آن وحدت، که میان هیچ دو موجودی کوچکترین مشابهتی قائل نباشیم، در این صورت هر جزء و ذره ای از عالمْ ماهیت مستقل به خود دارد مغایر با دیگری، و اگر مشابهتی هست در اسم است، در واقع و نفس الامر هیچ مشابهتی نیست و باز این دسته بندی ها می رود کنار.

من قبول دارم که این نظریه که عرض می کنم بعد از قبول چندین نظریه به آن می رسیم، ولی این کسانی که این حرفها را در کتابهای خودشان می گویند (بدون بردن نام ماهیت) بر اساس قبول ماهیت می گویند. فرضیه ی داروین که می گوید تبدل نوعی پیدا شده است، تبدل به این مقدار که از یک ماشین ژیان پیکان بسازند مقصود او نیست، [بلکه به بیش از اینها قائل است ] . خود داروین هم یک درماندگی دارد که درباره ی فرق نوعی با نوع دیگر چه بگوید. خود اینها به این مقدار رسیده اند که اشیاء به گونه ای تغییر می کنند که آثارشان بکلی دگرگون می شود و یا آثار جدیدی پیدا می شود که نمی توان گفت که مجموع آثار آن اجزائی است که در اینجاست.

- سؤال از ماهیت و چیستی اشیاء برای بشر مهم بوده. در واقع می خواسته بداند یک شی ء چیست. آیا اگرچه نوع جوابی به آنها داده می شد آنها را راضی می کرد؟ مسلّماً وقتی کسی سؤالی می کند از اول پیش خود چنین فرض می کند که باید این طور جواب بدهید تا من راضی بشوم.

استاد: سؤال از چیستی همان سؤال از ذات اشیاء است. در ادامه ی بحث، پاسخ این سؤال روشن خواهد شد.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است