در
کتابخانه
بازدید : 1436698تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
شرح مبسوط منظومه
Expand مقدمه مقدمه
Expand <span class="HFormat">مقصد اول: امور عامّه</span>مقصد اول: امور عامّه
Expand <span class="HFormat">ادامه فریده اول وجود و عدم</span>ادامه فریده اول وجود و عدم
Expand <span class="HFormat">فریده ی دوم</span>مواد ثلاث<span class="HFormat">وجوب و امکان و امتناع</span>فریده ی دوممواد ثلاثوجوب و امکان و امتناع
Collapse فریده ی سوم: حُدوث و قدم فریده ی سوم: حُدوث و قدم
Expand <span class="HFormat">حدوث و قدم</span>حدوث و قدم
Collapse سبق و لحوق سبق و لحوق
فریده چهارم قوه و فعل
Expand فریده ی پنجم: ماهیت و لواحق آن فریده ی پنجم: ماهیت و لواحق آن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
قسم دیگری را میرداماد بر اقسام سبق اضافه کرده است و آن همان سبق دهری است که در باب حدوث و قدم معلوم شد که مقصود از آن چیست و تعریفش کدام است.

در باب حدوث و قدم گفتیم که میرداماد یک نوع حدوث کشف کرده است و آن را «حدوث دهری» نامیده است. در آنجا گفتیم که حدوث دهری غیر از حدوث زمانی است که در میان موجودات هم عرض- یعنی موجوداتی که همه در یک عالم قرار گرفته اند مثل موجودات عالم طبیعت- اعتبار می شود و غیر از حدوث ذاتی است که فلاسفه گفته اند و به معنی مسبوقیت وجود شی ء به امکان ذاتی خودش است، بلکه عبارت است از مسبوقیت وجود شی ء به عدم خودش در عالم دهر؛ یعنی آنچه که در عالم طبیعت موجود است در مرتبه ی عالم دهر- که عالم دهر تقدم دارد بر عالم طبیعت- موجود نیست یعنی معدوم است، پس وجودش در این عالم مسبوق است به عدمش در عالم دیگر.

در مورد حدوث زمانی، وجود شی ء مسبوق بود به عدمش در عالم طبیعت ولی در امتداد زمانی. در اینجا وجود شی ء مسبوق است به عدم خودش ولی در امتداد سلسله ی طولی به تعبیر میرداماد (که در گذشته خواندیم: انّ للوجود سلسلتین: سلسلة طولیة و سلسلة عرضیة) . در همان مبحث حدوث دهری هم گفتیم که وقتی ما در مورد حدوث دهری می گوییم وجود این شی ء مسبوق است به عدمش در عالم دهر، پس برای عالم دهر نوعی تقدم بر عالم طبیعت قائل هستیم، و آن تقدم غیر از تقدم بالعلیه است، و همان تقدم بالدهر است که میرداماد قائل بوده است.

تقدم بالدهر همین است که آن عالم دهر یک عالمی است و این عالم طبیعت هم یک عالمی، و این عالم در مرتبه ی آن عالم وجود ندارد و از این جهت مثل تقدم زمانی است که سابق و مسبوق از یکدیگر انفکاک دارند. تقدم دهری از یک جهت با تقدم بالعلیه و تقدم بالطبع و غیره بجز تقدم زمانی فرق دارد چرا که در تقدم بالعلیه، سابق و مسبوق با هم هستند و با یکدیگر مجتمع هستند ولی سبق و تقدم دهری نظیر سبق وقدم زمانی یک نوع سبق و تقدم انفکاکی است، [با این تفاوت که در سبق و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 480
تقدم دهری ] اما انفکاک طولی نه عرضی [1].

تا اینجا ما اقسام تقدم و تأخر را ذکر کردیم. حاجی هم این اقسام را اول ذکر کرده است و ما هم مخصوصاً به تبع حاجی اول این اقسام را ذکر کردیم برای اینکه تا اقسام ذکر نشود ذهن آمادگی ندارد که اینها را خوب تشریح و تحلیل کند.

اکنون در ختام کلام و پایان این درس اشاره می کنیم به خلاصه ای از آنچه گفته شد، و طرح مسائلی که باید در درسهای آینده مورد بحث قرار گیرد.

گفتیم دو مطلب اساسی در اینجا هست: یکی اینکه اصلاً تقدم و تأخر یعنی چه؟ تقدم و تأخر را به این نحو تعریف کرده اند؛ گفته اند متقدم و متأخر در امری اشتراک.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 481
دارند «لکن کل ما یکون للمتأخر من الامر المشترک یکون للمتقدم و یکون للمتقدم من الامر المشترک ما لایکون للمتأخر» . دیدیم که این تعریف در بعضی موارد مثل «تقدم بالترتیب» خیلی خوب صادق بود ولی بعد باید ببینیم که آیا در همه ی موارد، این تعریف به خوبی و به سهولت قابل پیاده شدن هست یا نه.

دوم اینکه ملاکها را در اینجا به دست بیاوریم و در مورد هریک از اقسام ببینیم ملاک تقدم و تأخر چیست. ما فعلاً به طور اجمال ملاکها را بیان کردیم ولی بیش از این باید در این مورد بحث شود.

ما در مورد تقدم زمانی حتی اسمی از ملاک نبردیم که ملاک در آنجا چیست، چون مسأله در آنجا تا اندازه ای مشکلتر است، بعد باید آن را ذکر کنیم.

در مورد تقدم بالرتبه یا تقدم بالترتیب گفتیم که ملاک این است که امر سومی وجود دارد که در انتساب به این امر سوم متقدم و متأخر اشتراک دارند ولی در همین امری که اشتراک دارند هرچه متأخر از این انتساب دارد متقدم دارد و متقدم چیزی از این مشترک دارد که متأخر ندارد.

در مورد تقدم بالطبع هم گفتیم که ملاک «وجود» است که باز بیشتر باید درباره اش بحث شود.

در مورد تقدم بالعلیه گفتیم که ملاک «وجوب» است.

در مورد تقدم بالحقیقه هم گفتیم که ملاک باز همان حقیقت یعنی نفس واقعیت و واقعی بودن است.

در تقدم دهری هم به تعبیر میرداماد ملاک به اصطلاح همان بودن در متن واقع است که البته تصورش تا اندازه ای مشکل است.

اینها مسائلی بود که به آنها اشاره کردیم ولی بیش از این باید درباره ی آنها بحث بشود و مخصوصاً مسأله ی زمان و تأخر زمانی مشکل بیشتری دارد. ببینیم آیا همه ی اینها را می توانیم در یک جا و در یک تعریف بگنجانیم یا نه.

البته در اینجا نظریات دیگری هم هست. شیخ اشراق بالخصوص در اینجا نظریه ای دارد که تا اندازه ای قابل توجه است. او خواسته است بعضی از این تقدمها را اصل بگیرد و بعضی تقدمهای دیگر را فرع، و از جمله می خواهد تقدم بالزمان را به تقدم بالطبع برگرداند، که این مطلب هم لازم است یک مقدار درباره اش بحث شود.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 482

[1] . - این تقدم دهری چه فرقی با آن سبق و تقدم بالحقیقه دارد؟ .

استاد: در سبق بالحقیقه حساب حقیقت و مجاز در کار بود. اینجا که سخن از سبق و تقدم دهری است، هر دو حقیقت است. در آنجا قضیه این بود که ما دو شی ء داریم که واقعیت را به هر دو نسبت می دهیم ولی این واقعیت نسبتش به یکی از ایندو حقیقی است ونسبتش به دیگری وقتی که به دقت عقلی نگاه می کنیم مجازی است. عرف این را حقیقت می داند اما در واقع مجاز است. این به اعتبار اینکه سایه ی اوست و در کنار او هست آنچه را که به او نسبت می دهند به این [هم ] نسبت می دهند نه اینکه واقعاً خودش این را داشته باشد.

- یعنی در آنجا نوعی فعالیت ذهن هم در کار است.

استاد: فعالیت ذهن است، بله. آنجا پای بالذات و بالعرض در کار می آید. در اینجا هر دووجود دارند منتهای مطلب این است که آن متقدم، در مرتبه ی یک عالَم است و این [متأخر] در مرتبه ی عالم دیگری است و از نظر طولی متقدم و متأخر از یکدیگر انفکاک دارند.

- که این تقدم دهری میرداماد به شدت و ضعف هم برنمی گردد.

استاد: درواقع شدت و ضعف هست ولی ایشان نظر به شدت و ضعف ندارد؛ فقط به همین جهت نظر دارد که به اصطلاح از نظر مرتبه ای یک نوع تقدمی را بیان کرده باشد. البته ملاک این نوع تقدم را بعد در باب ملاکات ذکر می کنیم ولی اجمالاً می گوییم: متقدم از نظر متن عالم وجود و متن عالم واقع متنی را اشغال کرده است که متأخر اشغال نکرده است. هرچه این از نظر متن واقعیت اشغال کرده است آن هم اشغال [کرده ] و آن، چیزی را از نظر متن واقعیت اشغال کرده است که این اشغال نکرده است.

- بر مبنای میرداماد می شود گفت که مثلاً عالم ملکوت و سایر عوالم نسبت به هم تقدم و تأخر دارند.

استاد: بله، همین طور است. تقدم دهری همین است. حال او اسمش را «دهر» گذاشته است، شما می توانید بگویید «ملکوت» ، فرق نمی کند. در رابطه ی عوالم با یکدیگر هر عالمی بر عالم دیگر نوعی تقدم خاص دارد که میرداماد آن را «تقدم دهری» نامیده است.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است