در
کتابخانه
بازدید : 1436504تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
شرح مبسوط منظومه
Expand مقدمه مقدمه
Expand <span class="HFormat">مقصد اول: امور عامّه</span>مقصد اول: امور عامّه
Expand <span class="HFormat">ادامه فریده اول وجود و عدم</span>ادامه فریده اول وجود و عدم
Expand <span class="HFormat">فریده ی دوم</span>مواد ثلاث<span class="HFormat">وجوب و امکان و امتناع</span>فریده ی دوممواد ثلاثوجوب و امکان و امتناع
Collapse فریده ی سوم: حُدوث و قدم فریده ی سوم: حُدوث و قدم
Expand <span class="HFormat">حدوث و قدم</span>حدوث و قدم
Collapse سبق و لحوق سبق و لحوق
فریده چهارم قوه و فعل
Expand فریده ی پنجم: ماهیت و لواحق آن فریده ی پنجم: ماهیت و لواحق آن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
در میان اقسام تقدم و تأخر آن که حسابش از همه مشکلتر است همان است که تقدم و تأخر در آن از همه واضحتر و بدیهی تر است و آن مسأله ی زمان است، که اصل وجود تقدم و تأخر در آنجا روشنتر از همه جاست ولی حساب کردن و تحلیل اینکه این تقدم و تأخر چیست تا اندازه ای مشکلتر و دشوارتر است.

در زمان، تصور تقدم و تأخر از تصور تقدم و تأخر در همه ی اقسام دیگر آسانتر و روشنتر است. در تقدم و تأخرهای دیگر انسان باید خیلی فیلسوف بشود تا مثلاً بتواند برای علت ناقصه تقدم وجودی بر معلول قائل شود و برای علت تامه علاوه بر تقدم وجودی تقدم وجوبی قائل شود. ولی در باب زمان، تقدم و تأخر امری است واضح و روشن و برای هر کسی قابل درک است، گو اینکه محسوس نیست (و البته به طور قطع محسوس نیست) ولی شبه محسوس است، یعنی از نظر وضوح و بداهت شبیه محسوسات است.

اولاً خود زمان محسوس نیست. زمان از واضح ترین موجوداتی است که انسانها به وجود آنها اذعان دارند. فقط یک عده فیلسوفان وجودش را انکار کرده اند.

فیلسوفانی که وقتی با همین امر بسیار واضح روبرو شده اند نتوانسته اند وجودش را درست تحلیل کنند و آن را انکار کرده اند و گفته اند این یک امر ذهنی است، و الاّ ما با چه حسی زمان را درک می کنیم؟ آیا زمان از قبیل مبصرات نظیر رنگ و شکل است که محسوس به چشم باشد؟ آیا از قبیل آواز است؟ آیا از قبیل ملموسات نظیر حرارت و برودت است؟ معلوم است که به هیچیک از این انحاء، زمان درک نمی شود ولی این قدر می دانیم که ما زمان را درک می کنیم. به درستی نمی دانیم که زمان را با چه حسی درک می کنیم، ولی زمان را درک می کنیم [1].

مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 504
ثانیاً تقدم و تأخر زمانی هم محسوس نیست ولی هرکسی آن را درک می کند.

درمیان اشیاء، آن چیزی را که عجالتاً آن را «زمان» می نامیم مثلاً دیروز و امروز را درک می کنیم. دیروز و امروز را به صورت دو امتدادی که به یکدیگر متصل هستند درک می کنیم؛ و بعلاوه یک رابطه ای میان ایندو قائل هستیم که می گوییم دیروز قبل از امروز است و امروز بعد از دیروز است. آیا این قبلیت و بعدیت یک امر قراردادی اعتباری است؟ .

مسلّم است که اینچنین نیست. اصلاً فرق بَعد زمانی و بعد مکانی در همین است.

در بَعد مکانی بعد هست ولی قبلیت و بعدیت ذاتی وجود ندارد. اگر قبلیت و بعدیت باشد قراردادی و مقایسه ای است. مثلاً نمی توانیم بگوییم اینجا قبل از آنجاست، و نیز نمی توانیم بگوییم آنجا قبل از اینجاست. بله، اگر اینها را با مقایسه با یک شی ء معین درنظر بگیریم آن وقت می توانیم بگوییم این قبل از اینجاست و آن
مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 505
بعد از اینجاست؛ یعنی در بعد مکانی میان ابعاض و اجزائش هیچ رابطه ی قبلیت و بعدیت وجود ندارد، و در بعد زمانی نوعی قبلیت و بعدیت یا تقدم و تأخر میان اجزائش وجود دارد که به هیچ وجه اعتباری نیست؛ یعنی در اختیار ما نیست و نمی توانیم آن را عوض کنیم؛ نمی گوییم که تا حالا گذشتگان این طور حساب می کردند که مثلاً زمان پیغمبر (ص) بر زمان ما مقدم بوده است؛ و این امری قراردادی است؛ ما حالا این را برعکس می کنیم و می گوییم زمان ما مقدم بر زمان پیغمبر (ص) و زمان پیغمبر (ص) بعد از زمان ماست؛ نه، این قراردادی نیست. اینکه زمان پیغمبر (ص) قبل از زمان ماست و زمان پیغمبر (ص) وجود پیدا کرد و زمان ما بعد از زمان ایشان است و بعد از آن زمان وجود پیدا می کند این یک امر اختیاری و قراردادی نیست که بگویید نه، آنچه را که تا حالا «آینده» می نامیدیم می گوییم «وجود پیدا کرد» و آنچه را که تا حالا «گذشته» می گفتیم می گوییم «وجود پیدا می کند» . یا اصلاً بگوییم که «وجود پیدا می کند» و «وجود پیدا کرد» ی در کار نیست؛ هردو وجود دارند؛ ما اینجا در این وسط ایستاده ایم، یعنی ما الآن وسط دو قطعه از زمان ایستاده ایم: زمان این طرف و زمان آن طرف؛ همان طور که در وسط این قطعه از مکان ایستاده ایم؛ قسمتی از مکان در این طرف قرار دارد و قسمتی از مکان در آن طرف قرار دارد؛ هیچ فرقی بین این طرف و آن طرف نیست. آیا در مورد زمان هم همین طور است؟ یا نه، در مورد زمان حس می کنیم رو به این طرف هستیم و پشت به آن طرف [2].

مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 506
مسلّم است که زمان از این نظر با مکان فرق دارد. در اینکه در زمان یک چیزی وجود دارد و آن این است که میان مراتبش تقدم و تأخر است و این تقدم و تأخر قراردادی نیست شکی نیست. اینکه دیروز قبل از امروز است، به قرارداد ما بستگی ندارد؛ واقعاً اینچنین است. زمان از این نظر مثل حرکت است؛ یعنی هر دو به یک اصل برمی گردد. اگر شیئی از مبدئی به منتهایی حرکت کند، بعضی از مراتب مسافت بر بعضی دیگر تقدم دارد؛ یعنی این مرتبه را طی نکرده است مگر اینکه مرتبه ی قبل را طی کرده است و باز آن مرتبه ی بعد را طی نکرده است مگر اینکه مرتبه ی قبل از آن را طی کرده است؛ این هم یک واقعیتی است؛ یعنی این رابطه ی خاص که این قسمت را قبل از این قسمت طی کرده است و آن قسمت را قبل از آن قسمت، یک رابطه ی واقعی است که با قرارداد ما تغییر نمی کند. حال رمز این مسأله در چیست؟
مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 507
ریشه ی این قضیه چیست؟
[1] . - ما زمان را درک می کنیم یا آثارش را؟ .

استاد: آثارش چیست؟ .

- مثلاً ما می بینیم یک شی ء قبل است، یک شی ء بعدش است. . .

استاد: می دانم؛ اصلاً خود قبلیت و بعدیت عین زمان است نه اینکه وجودی مستقل از زمان باشد؛ یک حقیقتی در عالم وجود دارد که قبلیت و بعدیت عین ذات آن است و آن زمان است. نمی شود که زمان یک چیزی باشد و قبلیت و بعدیت چیز دیگری باشد. اصلاً شما خود قبلیت و بعدیت را چگونه درک می کنید؟ بالاخره شما قبلیت و بعدیت یعنی تقدم و تأخر را درک می کنید. اما تقدم و تأخر یک امر محسوس نیست [بلکه ] شما آن ذات متقدم و ذات متأخر را درک می کنید. این شخص از در وارد می شود او را می بینید، بعد شخص دیگری وارد می شود او را هم می بینید، اما آیا قبل بودن این و بعد بودن آن را هم می بینید؟ نه. ما خود ذات «قبل» ها و ذات «بعد» ها یعنی اشیائی را که متصف به صفت «قبل» و صفت «بعد» می شوند می بینیم، آنگاه خیال می کنیم قبلیتشان را هم داریم می بینیم، بعدیتشان را هم داریم می بینیم.

- یعنی همان اشتباهی که هیوم کرده است.

استاد: البته هیوم اشتباه نکرده است؛ بعد از هیوم اشتباه کرده اند، والاّ خود هیوم اغلب اینها را متوجه شده است که محسوس نیست ولهذا گفته است که باید اینها را دور بیندازیم. منتها بعد که دور انداخته است دیده است که اساساً علمی ندارد، دیگر علم برایش باقی نماند؛ یعنی با این ماده های خام محسوسات هیچ چیزی نمی شود درست کرد. اگر ما باشیم و همین ماده های خام حسی، همان گونه که حیوان فاقد علم است انسان هم فاقد علم خواهد بود.

- پس بالاخره ما از کجا زمان را می فهمیم؟ .

استاد: بالاخره هرچه هست وجودش را درک می کنیم.

- شاید واقعاً موهوم باشد.

استاد: حالا ببینیم؛ عرض می کنم.
[2] . - یعنی نسبیت اینشتین هم محال است که وقتی مثلاً یک زمانی بر زمان دیگر. . . ؟ .

استاد: اصلا چنین چیزی محال است و امکان ندارد. آخر آن زمانی که آنها می گویند- البته درحدی که من فهمیده ام- زمان واقعی نیست؛ به اصطلاح «مرحله ی اثباتی» زمان است نه «مرحله ی ثبوتی» آن. به واقعیت زمان کاری ندارند؛ به زمانی بودن یک شی ء با ما کار دارند. یک چیز ممکن است زمانش برای ما کوتاه باشد، ممکن است بلند باشد؛ از این جهت نسبی است.

مثلاً شما لوکوموتیوی را فرض کنید که دارد حرکت می کند و بوق می زند. در اینجا حالات مختلفی هست: یک وقت هست که من همراه این لوکوموتیو حرکت می کنم، ساعت را که نگاه می کنم می بینم که صدای بوق این لوکوموتیو مثلاً یک دقیقه طول کشید. یک وقت هست که هنگامی که لوکوموتیو بوق می زند من در جهت مخالف او دارم حرکت می کنم؛ یعنی من از این طرف می آیم و لوکوموتیو از آن طرف. در اینجا اگر من ساعت را نگاه کنم می بینم مدت زمان بوقش کوتاهتر است. و اما یک وقت هست که من ثابت هستم و او حرکت می کند و بوق می زند، که باز آن بوق نسبت به من مدت زمان دیگری خواهد داشت.

اینکه من ایستاده باشم یا در جهت حرکت لوکوموتیو حرکت کنم یا در جهت خلافش حرکت کنم، اینها با هم فرق دارد. فرض کنید اگر لوکوموتیو ایستاده باشد صدای بوقش تا سه کیلومتر می رود، ولی اگر حرکت کند- و فرض کنید ظرف یک دقیقه دویست متر حرکت کند- آن وقت صدای بوقش تا سه کیلومتر و دویست متر خواهد رفت.

- من فکر می کنم گویا پدیده ای که به «پدیده ی دوپلر» معروف است با مسأله ی نسبیت اینشتین خلط شده است.

استاد: حال مال هر که می خواهد باشد فرق نمی کند؛ من به آن جهتش کار ندارم؛ می خواهم بگویم یک وقت کسی این طور حساب می کند، این حساب «زمان برای ما» است نه «زمان برای خودش» در حاقّ واقع و نفس الامر. ما دو حساب داریم: زمان برای خودش، و زمان برای ما. فلسفه، زمان را برای خودش در واقع و نفس الامر حساب می کند نه برای ما. «زمان برای ما» همین است که یک صدا که از این شی ء بلند می شود اگر آن شی ء ساکن باشد و من هم ساکن باشم یک مدت دارد؛ اگر متحرک باشد و من ساکن باشم یک مدت دیگر دارد؛ اگر متحرک باشد و من هم متحرک باشم و در جهت آن حرکت کنم مدت دیگری دارد؛ و اگر متحرک باشد و من هم متحرک باشم و در جهت خلاف آن حرکت کنم برای من یک مدت دیگری دارد؛ یعنی مدت زمان های شنیدن بوق برای من فرق می کند، به همین حسابی که عرض کردم: مثلاً اگر ساکن باشد صدایش یک دقیقه ادامه دارد و اگر متحرک باشد و در ظرف یک دقیقه دویست متر حرکت کند و من هم همراهش بروم من در مدت زمانی بیشتر از یک دقیقه صدای آن را می شنوم؛ و اگر در جهت مخالفش حرکت کنم کمتر از مدت یک دقیقه صدای آن را درک می کنم.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است