در
کتابخانه
بازدید : 1437175تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
شرح مبسوط منظومه
Expand مقدمه مقدمه
Expand <span class="HFormat">مقصد اول: امور عامّه</span>مقصد اول: امور عامّه
Expand <span class="HFormat">ادامه فریده اول وجود و عدم</span>ادامه فریده اول وجود و عدم
Expand <span class="HFormat">فریده ی دوم</span>مواد ثلاث<span class="HFormat">وجوب و امکان و امتناع</span>فریده ی دوممواد ثلاثوجوب و امکان و امتناع
Collapse فریده ی سوم: حُدوث و قدم فریده ی سوم: حُدوث و قدم
Collapse <span class="HFormat">حدوث و قدم</span>حدوث و قدم
Expand حدوث و قدم (1) حدوث و قدم (1)
Expand حدوث و قدم (2) حدوث و قدم (2)
Expand حدوث و قدم (3) حدوث و قدم (3)
Expand حدوث و قدم (4) حدوث و قدم (4)
Expand حدوث و قدم (5) حدوث و قدم (5)
Expand حدوث و قدم (6) حدوث و قدم (6)
Expand حدوث و قدم (7) حدوث و قدم (7)
Expand حدوث و قدم (8) حدوث و قدم (8)
Collapse حدوث و قدم (9) حدوث و قدم (9)
Expand حدوث و قدم (10) حدوث و قدم (10)
Expand سبق و لحوق سبق و لحوق
فریده چهارم قوه و فعل
Expand فریده ی پنجم: ماهیت و لواحق آن فریده ی پنجم: ماهیت و لواحق آن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
این بحث دنباله ی همان بحث حدوث و قدم زمانی عالم است. از نظر فلاسفه ای که قائل به قدم زمانی عالم هستند اشکال تخلف معلول از علت تامه ی خودش- که خود این اشکال مربوط به الهیّات است- پیش نمی آید.

آنها می گویند حق متعال علت تامه ی مخلوقات و علت تامه ی عالم است و بنابراین امکان انفکاک عالم از ذات باری تعالی در کار نیست. ذات باری تعالی که قدیم است عالم هم باید قدیم باشد، که گاهی با این تعبیر بیان می شود: «العالَم معلولٌ للقدیم- که مقصود باری تعالی است- و کلّ معلولٍ للقدیم قدیمٌ، فالعالمُ قدیمٌ» .

آنها از این نظر دچار هیچ اشکالی نمی شوند، ولی بعد یک اشکال دیگری به شکل دیگر برایشان مطرح می شود: اگر ما اساس عالم را به قول شما قدیم بدانیم ولی موالید عالم که مسلّماً حادثند. در عالم، ما یک سلسله موالید حادثی داریم که اینها عبارتند از همینهایی که می بینیم، همین حوادثی که در عالم رخ می دهد، همین مکوَّناتی که در عالم رخ می دهد؛ اینها همه حادث هستند. طبق برهان شما اصلاً حادثی نباید در عالم وجود داشته باشد، نه کل عالم و نه اجزاء و موالید عالم؛ عالم
مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 430
در کل خودش و در مجموع خودش نباید حادث باشد و در اجزاء و موالید خودش هم نباید حادث باشد؛ چرا؟ برای اینکه هر حادثی در نهایت امر منتهی می شود به قدیم، زیرا این حادثی که در اینجا پیدا شده است بالاخره علت تامه ای می خواهد؛ این علت تامه یا حادث است یا قدیم؛ از این دو حال که بیرون نیست:

1. اگر علت تامه اش قدیم است چگونه حادث از علت تامه ی خودش انفکاک پیدا کرده است؟ .

2. اگر می گویید نه، علت تامه اش حادث است [1]، به حکم اینکه حدوث معلول با وجود علت تامه مقارن است و از یکدیگر انفکاک ندارد (به همان بیانی که گفتیم معلول از علت تامه اش انفکاک ندارد) ما نقل کلام به خود آن علت می کنیم که آن هم خودش یک حادث است. باز علت آن حادث یا حادث است یا قدیم. اگر قدیم باشد لازمه اش انفکاک معلول از علت تامه است و اگر حادث باشد باز احتیاج به یک علت حادث دیگری دارد و باز به همین نحو به علت حادث دیگری نیازمند است و این علتهای حادث که قهراً همزمان هم باید باشند تا لایتناهی پیش می روند؛ یعنی یک شی ء که حادث می شود باید در آنِ واحد علتهای غیرمتناهیِ حادث داشته باشد.

مثلاً شما می گویید این «الف» که حادث شده است علتش «ب» بوده است. «ب» یا یک امر حادث است یا مجموع اموری است که یکی از آنها، یکی از شرایطش حادث است یعنی قبلاً نبوده و بعد حادث شده است. پس این «الف» به این علت در این «آن» حادث شده است که علت یا شرطش در این «آن» پیدا شده است. ما نقل کلام به همان علت یا شرط می کنیم که چرا در این «آن» حادث شده است؟ آن هم لابد به این علت است که علتش یا شرطش در این «آن» حادث شده بوده است و الاّ قبلش اگر حادث شده بود که محال بود تخلف داشته باشد. باز نقل کلام به آن یکی می کنیم و همین طور نقل کلام به علت یا شرط قبلی می کنیم و پیش می رویم، آن وقت لازم می آید سلسله ی علتهای حادث، غیرمتناهی باشد، که همان حرف معروف باب تسلسل است و براهین اقامه شده بر بطلانش بعد خواهد آمد [2].

مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 431
اینجاست که برای آن کسانی هم که قائل به قدم عالم هستند، نه از نظر حدوث کل عالم، بلکه از نظر حدوث حوادث و موالید عالم مسأله ی مهمی پیش می آید به نام «ربط حادث به قدیم» و یا به تعبیری که متأخّرترها آورده اند «ربط متغیر به ثابت» .

اما اینکه راه حل این مسأله چیست، چون خود این مسأله بعدها مطرح خواهد شد [3]و ضمناً طرح آن خود بحثی طولانی است، باشد تا در موقع مقتضی خودش مورد بحث واقع شود.

پس آن کسانی که قائل به قدم عالم هستند، از نظر کل عالم دچار اشکالی نمی شوند ولی از نظر اجزاء عالم، یعنی از نظر موالید و حوادث عالم و نه از نظر اصول عالم با یک چنین سؤالی مواجه هستند، که با طرح بحث «ربط حادث به قدیم» به شکلی آن را جواب داده اند. ولی کسانی که عالم را به کلی و در اصل و اساس خودش حادث می دانند اینها در اصل و اساس عالم دچار اشکال هستند که واجب تعالی علت تامه ی عالم است و علت تامه قدیم است و عالم که معلول است حادث است؛ چگونه قدیم می تواند معلول حادث داشته باشد و حادث معلول شی ء قدیم باشد؟ این لازمه اش انفکاک معلول از علت تامه است و نیز لازمه اش انقطاع فیض ذات باری تعالی است. این را تحت عنوان «فی مرجّح حدوث العالم فیما لایزال» ذکر کرده اند، با اینکه می توانستند تحت همان عنوانی که ما گفتیم ذکر کنند. بهتر هم این بود که این عنوان عوض می شد. ما اکنون ریشه ی تاریخی اش را ذکر می کنیم و بعد آن روح مطلب را بیان می کنیم، زیرا آنچه مهم است و عمده ی مسأله است همین روح مطلب است که باید تشریح شود.


[1] . البته بعضی از عللش ممکن است قدیم باشد ولی بعضی از عللش حادث است و لهذا در مجموع، علت تامه اش حادث است.
[2] . آخرین فصل از فریده ی هفتم یا باب «علت و معلول» از شرح منظومه.
[3] . فصل پنجم از فریده ی سوم (درباره ی افعال ذات باری) از مقصد سوم (درباره ی الهیات بالمعنی الاخص) از شرح منظومه تحت عنوان « غرر فی ربط الحادث بالقدیم » .
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است