در
کتابخانه
بازدید : 1437004تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
شرح مبسوط منظومه
Expand مقدمه مقدمه
Expand <span class="HFormat">مقصد اول: امور عامّه</span>مقصد اول: امور عامّه
Expand <span class="HFormat">ادامه فریده اول وجود و عدم</span>ادامه فریده اول وجود و عدم
Expand <span class="HFormat">فریده ی دوم</span>مواد ثلاث<span class="HFormat">وجوب و امکان و امتناع</span>فریده ی دوممواد ثلاثوجوب و امکان و امتناع
Collapse فریده ی سوم: حُدوث و قدم فریده ی سوم: حُدوث و قدم
Collapse <span class="HFormat">حدوث و قدم</span>حدوث و قدم
Expand حدوث و قدم (1) حدوث و قدم (1)
Expand حدوث و قدم (2) حدوث و قدم (2)
Expand حدوث و قدم (3) حدوث و قدم (3)
Expand حدوث و قدم (4) حدوث و قدم (4)
Collapse حدوث و قدم (5) حدوث و قدم (5)
Expand حدوث و قدم (6) حدوث و قدم (6)
Expand حدوث و قدم (7) حدوث و قدم (7)
Expand حدوث و قدم (8) حدوث و قدم (8)
Expand حدوث و قدم (9) حدوث و قدم (9)
Expand حدوث و قدم (10) حدوث و قدم (10)
Expand سبق و لحوق سبق و لحوق
فریده چهارم قوه و فعل
Expand فریده ی پنجم: ماهیت و لواحق آن فریده ی پنجم: ماهیت و لواحق آن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
در مبحث حدوث و قدم به این نکته باید توجه داشته باشیم که حکما درمورد حدوث و نقطه ی مقابلش قدم چنین تحلیلی دارند که می گویند: حدوث عبارت است از پیشی داشتن نیستی شی ء بر هستی شی ء، و قدم که نقطه ی مقابل حدوث است عبارت است از پیشی نداشتن نیستی شی ء بر هستی شی ء. پس ما به چیزی «حادث» می گوییم که نیستی اش بر هستی اش پیشی دارد و به چیزی «قدیم» می گوییم که نیستی اش بر هستی اش پیشی ندارد. پس در اینجا ما سه مفهوم اساسی داریم: مفهوم هستی، مفهوم نیستی، مفهوم پیشی.

از انواع سبقها و پیشیها و تقدمها یک نوع سبق هست که عرف با آن آشنایی دارد و آن را می شناسد. این نوع از سبق و تقدم که عرف آن را می شناسد امری شبه محسوس است (با اینکه محسوس نیست ولی شبیه محسوس و درحد محسوسات است) و آن عبارت است از سبق و تقدم زمانی؛ یعنی مراتب و اجزاء زمان یک
مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 391
رابطه ای با یکدیگر دارند که گر چه توضیح حقیقت این رابطه کار چندان ساده ای نیست ولی به هر حال یک نوع رابطه ای میان مراتب و اجزاء زمان هست که از این رابطه به «پیشی و پسی» یا «تقدم و تأخر» تعبیر می شود؛ می گوییم: آن زمان تقدم دارد بر این زمان؛ آن زمان پیشی دارد بر این زمان.

چون عرف از میان انواع پیشیها و سبقها با این نوع از سبق که سبق زمانی است آشنایی دارد قهراً درمورد مسأله ی حدوث عالم- که ما می گوییم عالم حادث است- و برای پیدا کردن مصداق حدوث به سراغ همین مصداق بسیار روشن می رود که نیستی شی ء بر هستی شی ء سبق زمانی و پیشی زمانی داشته باشد، و در مورد حدوث عالم می گوید نیستی جهان بر هستی جهان پیشی دارد آن هم این نوع خاص از پیشی که اسمش پیشی زمانی است. این معنی از حدوث را عرف عام هم به سادگی درک می کند [1].

حکما آمدند و گفتند: درست است که حدوث یعنی پیشی داشتن نیستی بر هستی، و درست است که عالم حادث است و نیستی اش بر هستی اش پیشی دارد، برخلاف ذات واجب الوجود که قدیم است و هیچ نوع نیستی بر هستی او پیشی ندارد، ولی ما اولاً باید ببینیم که مقصود از نیستی کدام نیستی است و ثانیاً ببینیم مقصود از پیشی کدام پیشی است.

آنهایی که آمدند حدوث ذاتی را طرح کردند همان امکان ذاتی شی ء را به معنی نیستی گرفتند [چرا] که امکان ذاتی شی ء نیستی به معنی «نیست اقتضای هستی» یعنی «لااقتضائیت هستی و نیستی» است. آن لااقتضائیت را به معنی نیستی شی ء درنظر گرفتند. سبق را هم به نوعی سبق- نه سبق زمانی، بلکه به نوعی سبق رتبیِ عقلی- تعبیر کردند و گفتند: فرق جهان و ذات حق در این است که جهان ماهیتی دارد و امکانی دارد، که همان امکان آن نیستی آن است و این امکان جهان بر هستی جهان به نوعی از پیشی- که پیشی عقلی است یعنی در مرتبه ی عقل اعتبار می شود- تقدم دارد. این را «حدوث ذاتی» نامیدند.

میرداماد یک قدم جلوتر آمد و گفت: نه، این نیستی ای که شما فلاسفه درنظر گرفته اید نیستی در مقابل هستی نیست. اگر ما می گوییم حدوث یعنی پیشی داشتن.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 392
نیستی شی ء بر هستی شی ء، مقصود نیستی خود شی ء است؛ امکان شی ء غیر از عدم شی ء است. امکان شی ء عبارت است از عدم اقتضاء ذات شی ء برای وجود و یا عدم، نه نفس عدم شی ء. پس این «نیستی» غیر از نیستی ای است که ما به دنبال آن هستیم. این ایرادی است که درباره ی این «نیستی» بر حرف فلاسفه وارد است.

ایراد دیگری که بر حرف فلاسفه وارد است این است که تقدم و پیشی ای هم که شما درنظر گرفته اید تقدم و پیشی واقعی نیست. در اینجا گرچه درست است که بگوییم یک نوع نیستی به نوعی خاص از پیشی، بر هستی جهان پیشی دارد، اما «حدوث» تقدم هر نوع نیستی به هر نوع پیشی بر هستی نیست، بلکه حدوث عبارت است از تقدم واقعی نیستی شی ء (که این نیستی هم باید همان نیستی خود شی ء باشد) بر هستی شی ء، نه تقدم رتبی و عقلی و ذهنی.

طبق نظریه ی میرداماد یک نوع تقدم واقعی و پیشی واقعی (و نه صرفاً یک پیشی عقلی و ذهنی) آن هم پیشی نیستی خود شی ء (نه یک نیستی ای که درواقع نیستی خود شی ء شمرده نشود) وجود دارد که درعین حال زمانی نیست و آن در سلسله ی طولی است.

ما بعد از آنکه دانستیم که جهان ابعاد مختلف دارد و «زمان» تنها یک بعد از ابعاد جهان است این مسأله برای ما حل می شود که نیستی واقعی شی ء منحصر به نیستی زمانی نیست و تقدم واقعی نیز منحصر به تقدم زمانی نیست. یک حادثه ی زمانی را در هر نقطه ای از زمان که در نظر بگیریم با این سلسله ی امور زمانی رابطه ای دارد که در این نقطه هست و در آن نقطه های قبل نیست. آن وقت می گفتیم که آن نقطه های قبل تقدم دارد بر این نقطه، و این نقطه که در نقطه های قبل نیست نیستی آن در نقطه های قبل هست؛ یعنی در نقطه های قبل نیست، پس نیستی اش بر هستی اش تقدم دارد. ولی عالم که تنها این امور زمانی نیست؛ این، سلسله ی عرضی است؛ عالم یک سلسله ی طولی هم دارد.

آن سلسله ی طولی عبارت است از یک نظام وجودی که محیط بر عالم است و در همه ی زمانها و همه ی مکانها هست. آن وقت این نقطه ی [زمانی ] که در اینجا هست نسبتی با آن نقطه های زمانی قبل از خودش دارد و نسبتی هم با حقایقی که بر آن احاطه ی وجودی دارند. همان گونه که این نقطه در نقطه های قبل نیست، این نقطه به عنوان یک مرتبه ای از هستی در مراتب قبل از خودش هم نیست. پس وجود این نقطه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 393
مسبوق است به عدم خودش در مراتب قبلی.

پس طبق این نظریه آن عدم که درنظر گرفته می شود عدم خود شی ء است، و بعلاوه مسبوقیت هم هست، سبقت هم هست، پیشی هم هست، زیرا پیشی اختصاص به پیشی زمانی ندارد. ما پیشیهای غیرزمانی هم داریم که آن پیشیها پیشیهای صرفاً ذهنی و عقلی هم نیست بلکه پیشیهای عینی و واقعی است. چون عالم ما که «عالم طبع» است در مرتبه ی متأخر از عالم دیگری است که آن را «عالم جمع» و «عالم دهر» می نامیم و آنچه در اینجا یعنی عالم طبیعت هست در این مرتبه هست و در مرتبه ی پیشین یعنی عالم دهر نیست و آن مرتبه ی پیشین تقدم دارد بر این مرتبه ی متأخر، پس وجود آنچه در اینجا هست مسبوق است به عدم واقعی اش در آنجا. این بود خلاصه حرف میرداماد که البته حرف خوب و دقیقی است.


[1] . البته خود بحث انواع سبق و تقدم مستقلا در آینده در فصل مربوط به اقسام سبق بحث خواهد شد.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است