الهامات نقش بسیار عظیمی در پیشرفت علوم دارد. همین فرضیه ها یعنی
همین الهامهایی که خود اینها قابل توجیه نیست که چگونه دفعتاً برای ذهن پیدا
می شود نقش عظیم در پیشرفت علوم دارد ولهذا عده ای تکیه ی فراوان دارند بر اینکه
در کشفیاتی که بشر در عالم کرده، نقش عمده را الهامات داشته است و آن تحقیقها.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 313
و بررسیهای بعدی، آن اثباتها و برهانهای بعدی، همه ی اینها بعد از این بوده که آن
مطلب به ذهن الهام شده است. این برق، زده است و بعد او دنبال این رفته که ببیند
این چگونه است، ولی اول این برق زده است. اگر این برق نمی زد، از بررسیها و از
اقامه ی برهانها کار چندانی ساخته نبود.
قدما معتقد بودند- و امروزه هم امثال الکسیس کارل روی این قضیه خیلی
تکیه می کنند- که کشفیات بسیار بزرگی که برای بشر حاصل شده است در پرتو یک
سلسله الهامات بوده است. مثلاً اولین بار که بشر آتش را کشف کرد در پرتو نوعی
الهام کشف کرد. همه ی اینها به صورت جهیدن برق در ذهن بشر بوده است و بلکه مادرِ
همه ی علوم و ابتدای همه ی علوم یک نوع الهامات بوده است. اینکه مولوی می گوید:
«این نجوم و طب وحی انبیاست» منظور آن وحی مصطلح نیست؛ منظور این است
که ابتدای اینها یک چیزی از نوع وحی بوده است.
به هرحال این مسأله ی تئوری و الهام خودش یک مسأله ی فوق العاده قابل توجهی
است که چگونه برای بشر حاصل می شود. آیا این نشانه ی این نیست که انسان از
بیرون هدایت می شود و یک کششی است از بیرون و یک جرقه ای است از بیرون که
ناگهان می زند برای اینکه انسان را در مسیر واقعی قرار بدهد
[1]؟
[1] . - اما چطور است که برای اذهان عادی و عامی در کشف علم این برق نمی زند؟ .
استاد: البته برای اذهان عادی این برق نمی زند همچنانکه برای همه ی مردم هم وحی
نمی شود. ما نگفتیم که برای همه ی مردم این برق می زند.
- آن چون یک سابقه ی علمی دارد، تشابه امور قبل- که قبلا می دانسته است- با بررسیهای بعدی سبب می شود که
این تئوری در ذهن او پیدا شود.
استاد: البته همین طور است. آن کارهای علمی سابق به ذهن صفا و آمادگی می دهد و ذهن
را برای چنین کاری آماده می کند. این منافات با این مطلب که ما گفتیم ندارد. ما فعلا این
مطلب را داریم بیان می کنیم که تئوری یک چیزی از نوع الهام است که خودش غیرقابل
توضیح و غیرقابل تفسیر است. آن تفسیر ابتدائی- یعنی خود «تفسیر» - غیرقابل تفسیر
است.