در
کتابخانه
بازدید : 1436984تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
شرح مبسوط منظومه
Expand مقدمه مقدمه
Expand <span class="HFormat">مقصد اول: امور عامّه</span>مقصد اول: امور عامّه
Expand <span class="HFormat">ادامه فریده اول وجود و عدم</span>ادامه فریده اول وجود و عدم
Collapse <span class="HFormat">فریده ی دوم</span>مواد ثلاث<span class="HFormat">وجوب و امکان و امتناع</span>فریده ی دوممواد ثلاثوجوب و امکان و امتناع
Expand مواد ثلاث و اقسام وجودمواد ثلاث و اقسام وجود
Expand جهات ثلاث و بداهت آنهاجهات ثلاث و بداهت آنها
Expand اعتباری بودن مواد ثلاث اعتباری بودن مواد ثلاث
Expand اقسام هریك از مواد ثلاث (1) اقسام هریك از مواد ثلاث (1)
Expand اقسام هریک از مواد ثلاث (2) اقسام هریک از مواد ثلاث (2)
Expand <span class="HFormat">امكان</span>امكان
Collapse شناخت شناخت
Expand شناخت (1) شناخت (1)
Expand شناخت (2) شناخت (2)
Collapse شناخت (3) شناخت (3)
Expand شناخت (4) شناخت (4)
Expand فریده ی سوم: حُدوث و قدم فریده ی سوم: حُدوث و قدم
فریده چهارم قوه و فعل
Expand فریده ی پنجم: ماهیت و لواحق آن فریده ی پنجم: ماهیت و لواحق آن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
اگر بخواهیم به این نظریه ی ساده ی نافیلسوفانه ی کسانی که اصلاً در عمق مسائل فلسفی وارد نیستند بچسبیم و بگوییم ذهن کارش فقط منعکس کردن صور اشیاء است از خارج و بعد هم چشمهایمان را ببندیم، بسیار خوب، بحثی نداریم؛ ولی اگر چشمهایمان را باز کنیم همان طور که فیلسوفانی از هیوم به این طرف و بالخصوص کانت و از کانت به این طرف چشمهایشان را باز کردند می بینیم با این حرف نمی شود معرفت و شناخت را توجیه کرد. ذهن ما آن قدر معانی و مفاهیم دارد که اصلاً قابل تصور نیست و امکان ندارد که ما اینها را صورت اشیاء خارج بدانیم. مگر چیزی به نام «کلیت» در عالم خارج وجود دارد که در ذهن ما صورتی از کلیت هست؟ مگر چیزی در خارج به صورت یک پدیده وجود دارد به نام ضرورت؟ مگر همان طور که سفیدی وجود دارد ضرورت هم وجود دارد تا بعد بگوییم ذهن ما آن را از خارج گرفته است؟ .

وقتی این طور نیست، خواستند راه حل پیدا کنند، دنبال آن راه حل رفتند که نه، اینها یک معانی ای است که ذهن بالفطره با خودش دارد. ذهن آنچه را که از بیرون می گیرد با آنچه از خودش دارد، ایندو را به یک شکلی با یکدیگر ترکیب و مخلوط می کند و از اینجا فکر به وجود می آید.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 305
و یا آن طور که هگل می گوید، که فاصله و دیوار میان ذهن و خارج را برمی دارد و فکر می کند اینهمه معانی و مفاهیم که در ذهن هست عین اینها در خارج است، یعنی خارج را توسعه می دهد. مقولات خودش را هم به یک شکلی بیان می کند که گویی اصلاً ذهن عین خارج است و خارج عین ذهن است. البته درواقع از نظر هگل ذهن اصل است؛ یعنی او فکر می کند هرچه که ذهن عمل می کند همان است که خارج دارد عمل می کند، و حال آنکه قطعاً این طور نیست. ذهن برای خودش طرز کاری دارد که درعین اینکه با آن طرز کارِ خودش به شناخت نائل می شود ولی یک طرز کاری که مو به مو هماهنگ با خارج باشد و همان طور که خارج عمل می کند ذهن عمل کند و همان طور که ذهن عمل می کند خارج عمل کند نیست. مثلاً ذهن قیاس تشکیل می دهد، این حرف بی پایه ای است که بگوییم عین همان قیاس در خارج تشکیل می شود [1].

ولی با این بیانی که ما گفتیم مشکل شناخت حل می شود بدون آنکه نظریه ی عامیانه ی مادیین را در اینجا قبول کرده باشیم و ذهن را فقط یک آینه ی ساده ی منعکس کننده ی عالم عین بدانیم که با این نظریه به هیچ وجه شناخت قابل توجیه نیست، و بدون آنکه نظریه ی کانت را بپذیریم که خودش در زمان خودش به اشکال مهم آن دچار شده است، و بدون آنکه نظریه ی هگل را بپذیریم، و بدون آنکه به این بن بست دچار شویم که چگونه است که با اینکه ذهن اینهمه معانی و مفاهیم دارد که در خارج از آنها اثری نیست- به آن معنا که از معقولات اولیه اثر هست- درعین حال همین معانی و مفاهیمی که در خارج از آنها اثری نیست می توانند ابزار معرفت و شناخت واقع شوند. مشکل شناخت به این صورت حل می شود.


[1] . - او عالم را گویی یک انسان واحد فرض کرده است.

استاد: تقریباً. عالم را یک شی ء واحد دیده است که دو چهره دارد و دو وجهه دارد، ولی بیشتر، عالم را انسان دیده است نه اینکه انسان را عالم دیده باشد. مادیین برعکس، انسان را عالم می بینند.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است