مسأله ی عجیب این است که این معانی و صفات درعین اینکه معانی و صفاتی
هستند برای معقولات اوّلی که درظرف ذهن پیدا می شوند و اینها هیچ در ظرف
خارج وجود ندارند ولی درعین حال همینها سبب و ابزار شناخت اشیاءاند در
خارج. ما در خارج قضیه نداریم، در ذهن قضیه داریم، ولی همین قضیه واقع شدن
در ذهن سبب شناخت شی ء می شود در خارج. ما صغری و کبری و نتیجه شدن در
مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 273
خارج نداریم، اینها همه در ذهن است، ذهن این کارها را انجام می دهد، ولی درعین
حال که ذهن این کارها را انجام می دهد همینها سبب شناخت خارج می شود؛ یعنی
ما با صغری قرار دادن و کبری قرار دادن و نتیجه قرار دادن واقعاً یک رابطه ی جدید از
عالم خارج را کشف می کنیم. ما قبلاً یک رابطه ای را در صغری می دانستیم و آن
رابطه ی «حد وسط» بود با «اصغر» و یک رابطه ای در کبری می دانستیم و آن رابطه ی
«حد وسط» بود با «اکبر» ؛ بیش از این نمی دانستیم. ولی با تشکیل قیاس یک رابطه ی
جدیدی در خارج کشف می کنیم و آن رابطه ی اصغر است با اکبر
[1]. ما اول کشف کرده بودیم اتحاد الف را با ب و باز جدا از آن هم کشف کرده بودیم اتحاد ب را با ج، بعد
که به عالم ذهن آمدیم و اینها را به این شکل مرتب کردیم یک رابطه ی جدید در
خارج کشف می کنیم و آن، اتحاد الف است با ج؛ ما در نهایت امر این رابطه را کشف
می کنیم. مثل همان مثالهایی که در ریاضیات در باب مساوات می گوییم. می گوییم
زاویه ی الف مساوی است با زاویه ی ب، این را می دانیم. زاویه ی ب هم مساوی است با
زاویه ی ج، این را هم می دانیم. بعد که ایندو را دانستیم فوراً این مطلب به صورت یک
اصل جدید برایمان کشف می شود که زاویه ی الف هم مساوی است با زاویه ی ج. پس ما
به این وسیله یک رابطه ی جدیدی در خارج کشف می کنیم.
[1] . - باز خود این رابطه هم که با تشکیل قیاس به دست می آوریم ذهنی است.
استاد: نه، رابطه که در اینجا می گوییم، به معنای متحد بودن دو شی ء است، نه نسبت؛ با
نسبت کاری نداریم. رابطه به آن معنایی که وقتی مثلاً می گوییم «الف ج است» یعنی این
جیم بودن الف (متحد بودن جیم با الف) یک امر خارجی است. متحد بودن، دیگر امر
خارجی است.
- آن وقت رابطه ی به این معنی از نوع معقولات اولیه است؟ .
استاد: بله، از معقولات اولیه است. البته اینها معنی حرفی است. باز همان تعبیر «معقولات
اولیه هم که بکنیم خوب است.