با اینکه نیاز ممکن به علت- همان طور که گفتیم- یک امر اوّلی و بدیهی است
ولی عده ای در اینجا شبهه کرده اند و گرچه فخر رازی از آنها نیست ولی چون از
طرح شبهه و ایراد و اشکال خوشش می آید از طرف آنها برهان اقامه کرده است
مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 162
برهانهای شیرینی هم اقامه کرده است که اتفاقاً بسیاری از آنها در فلسفه های امروز
هم هست.
می گوید: اصلا علیت محال است. چرا محال است؟ چون علیت یعنی جعل، یعنی
ایجاد کردن، یعنی تأثیر کردن. آیا علت معلول را که ایجاد می کند این ایجاد به
معلول موجود تعلق می گیرد یا به معلول معدوم؟ از ایندو بیرون نیست. اگر «ایجاد»
بخواهد به موجود تعلق بگیرد تحصیلِ حاصل است. آیا چیزی را که موجود است
می خواهد ایجاد کند؟ ! و اگر می گویید «ایجاد» به معدوم تعلق می گیرد، مگر می شود
معدوم تبدیل به موجود بشود؟ این اجتماع نقیضین است که من معدوم را موجود
کنم. اینکه معدوم موجود بشود یعنی عدمْ وجود را بپذیرد؛ این می شود «تناقض» . پس اگر ایجاد به وجود تعلق بگیرد تحصیل حاصل است و اگر به عدم تعلق بگیرد
تناقض است. پس اصلاً علیت در عالم محال است. پس او به این بیان فلسفی می گوید: هیچ موجودی معدوم نمی شود و هیچ
معدومی هم موجود نمی شود و به طریق اولی هیچ موجودی موجود نمی شود و هیچ
معدومی هم معدوم نمی شود. از این چهار فرض بیرون نیست: یا موجود موجود
می شود، که تحصیل حاصل است؛ یا معدوم معدوم می شود، این هم تحصیل حاصل
است؛ یا موجود معدوم می شود، که تناقض است (مثل اینکه اگر من بگویم: «جسم
سیاه می شود» درست است، اما اگر بگویم: «جسم سفید سیاه می شود» تناقض
است. «جسم سفید سیاه می شود» یعنی جسم در حالی که سفید است سیاه هم بشود. این تناقض است و اصلا تضاد است) ؛ یا معدوم موجود می شود که این هم تناقض
است. پس «موجود موجود می شود» تحصیل حاصل است؛ «معدوم معدوم می شود»
آن هم تحصیل حاصل است؛ «موجود معدوم می شود» تناقض است؛ «معدوم
موجود می شود» آن هم تناقض است. پس اصلا باب علیت را ببندید. این یک
اشکال. مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 163
اشکال دیگر این است که می گوید: اگر یک شی ء بخواهد علت برای شی ء دیگر
باشد باید مؤثر در آن شی ء باشد. علت باید مؤثر در معلول باشد؛ یعنی آنجا که علت
معلول را ایجاد می کند درواقع دو چیز موجود می شود: یکی وجود معلول و دیگری
مؤثریت علت. شما می گویید: الف علت است برای ب. حال که الف می خواهد علت
بشود برای ب و ب را ایجاد کند وقتی حساب کنیم می بینیم دوچیز موجود شد: یکی
اینکه ب موجود شد و دیگر اینکه الف مؤثریت پیدا کرد. علت ب چیست؟ الف. این
«مؤثریت» هم که نبود، تازه موجود شده است، آن هم یک علتی می خواهد؛
همان طور که ب علت می خواهد این «مؤثریت» هم علت می خواهد. علت این
«مؤثریت» چیست؟ ممکن است بگویید علت این یا خود همین الف است یا هر چیز
دیگری، بالاخره یک علتی است که این مؤثریت را در اینجا ایجاد کرده است. همین
قدر که مؤثریت را ایجاد کند باز «مؤثریت» معلول است و آن علت، مؤثر در مؤثریت
شده است و یک مؤثریت دیگر در اینجا وجود پیدا کرده است. نقل کلام در آن
مؤثریت می کنیم. پس در هر واحد علیت، غیرمتناهی علیت باید وجود داشته باشد. چنین چیزی محال است. مثلاً اگر من دستم را حرکت بدهم آیا شما می گویید
غیرمتناهی علیت در اینجا هست؟ واضح است که غیرمتناهی علیت نیست. بنابراین
اصلا علیت در عالم محال است. این شبهه ی آنهاست در مورد نیاز ممکن به علت که می گویند اصلا علیتی در عالم
نیست. بعداً باید ببینیم چه جوابی به این شبهه می دهیم. مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 164