اما وجوب بالقیاس علاوه بر این، امر دیگری را به ما می فهماند و آن این است که
علاوه بر این ضرورت علی و معلولی که در رابطه ی هر معلولی با علت خودش وجود
دارد، در میان همه ی این سلسله ها با یکدیگر هم یک نوع ضرورتی حکمفرماست.
الآن گفتیم که میان حرکت دست من و علت خودش و علتِ علتِ خودش و علتِ
علتِ علتِ خودش ضرورت حاکم است. میان حرف زدن من و علتهای خودش
ضرورت حاکم است؛ میان حرف زدن شما هم با علتهای خودش ضرورت حاکم
است؛ میان حرکت کردن آن اتومبیل در خیابان با علتهای خودش ضرورت حاکم
است. اما میان حرف زدن من و حرکت کردن آن اتومبیل چطور؟ آیا بازهم رابطه ی
ضروری حکمفرماست؟ آیا میان حرف زدن من در اینجا که الآن یک جمله ای را
گفتم و آن اتومبیلی که در آنجا حرکت کرد یک نوع تلازم وجود دارد؟ روی یک
حساب، بلی.
اگر ما قائل شویم که همه ی این سلسله های علل در نهایت امر به یک علت العلل بر
می گردد قهراً نه تنها میان هر معلول با علت خودش رابطه ی ضروری حکمفرماست
بلکه میان هرچیزی و هرچیزی، میان هر حادثه ای و هر حادثه ای ضرورت
حکمفرماست. میان حادثه ای که در زمین ما واقع می شود ولو خیلی کوچک باشد-
مثل پریدن و یا وز وز کردن یک پشه- و حادثه ای که در دورترین کهکشانهای عالم
مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 109
واقع می شود رابطه ی ضروری حکمفرماست، یعنی بین اینها یک نوع تلازم از نوع
همان تلازمی که گفتیم- یعنی تلازمی که میان معلولها هست- وجود دارد؛ چرا؟
برای اینکه درست است که آن حادثه رابطه ی مستقیم با این ندارد، این هم رابطه ی
مستقیم با آن ندارد، ولی رابطه ی غیرمستقیم را همه با یکدیگر دارند
[1]. پس بنا بر اصل
وجوب بالقیاس، میان هر دو حادثه ای در عالم هستی رابطه ی ضروری حکمفرماست
ولو خود آن دو حادثه رابطه ی علت و معلولی بایکدیگر نداشته باشند.
[1] . - آیا بین این معلولها سنخیت هم وجود دارد؟ .
استاد: نه، بین خود معلولها می خواهد سنخیت وجود داشته باشد و می خواهد سنخیت
وجود نداشته باشد. این به بحث ما ارتباط پیدا نمی کند. سنخیت اصل دیگری است که
درباب علت و معلول می گوییم.
- ولی این طور که شما می فرمایید باید بالضرورة وجود داشته باشد.
استاد: نه، این سنخیت نیست. اسمش را شما می خواهید سنخیت بگذارید، بگذارید، ولی
اسم این را سنخیت نمی گذارند.