در
کتابخانه
بازدید : 1436570تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
شرح مبسوط منظومه
Expand مقدمه مقدمه
Expand <span class="HFormat">مقصد اول: امور عامّه</span>مقصد اول: امور عامّه
Expand <span class="HFormat">ادامه فریده اول وجود و عدم</span>ادامه فریده اول وجود و عدم
Collapse <span class="HFormat">فریده ی دوم</span>مواد ثلاث<span class="HFormat">وجوب و امکان و امتناع</span>فریده ی دوممواد ثلاثوجوب و امکان و امتناع
Expand مواد ثلاث و اقسام وجودمواد ثلاث و اقسام وجود
Expand جهات ثلاث و بداهت آنهاجهات ثلاث و بداهت آنها
Collapse اعتباری بودن مواد ثلاث اعتباری بودن مواد ثلاث
Expand اقسام هریك از مواد ثلاث (1) اقسام هریك از مواد ثلاث (1)
Expand اقسام هریک از مواد ثلاث (2) اقسام هریک از مواد ثلاث (2)
Expand <span class="HFormat">امكان</span>امكان
Expand شناخت شناخت
Expand فریده ی سوم: حُدوث و قدم فریده ی سوم: حُدوث و قدم
فریده چهارم قوه و فعل
Expand فریده ی پنجم: ماهیت و لواحق آن فریده ی پنجم: ماهیت و لواحق آن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
گفته اند مگر اینها درباره ی اشیاء در خارج صدق نمی کنند؟ می گوییم: چرا.

می گویند اگر بپرسیم که این کتاب آیا ممکن الوجود است یا نه، چه می گویید؟ مگر نمی گویید این کتاب ممکن الوجود است و ذات حق واجب الوجود است؟ می گوییم:

چرا. می گویند همین قدر که می گویید این انسان ممکن الوجود است پس امکان را بر این انسان حمل کرده اید، پس باید امکان وجود داشته باشد تا قابل حمل بر انسان باشد؛ یعنی باید انسان در خارج وجود داشته باشد، امکان هم در خارج وجود داشته باشد تا این امکانی که وجود دارد یعنی وجودِ امکان بر وجود انسان حمل شود، همان طور که اگر می گوییم جسم ابیض است باید جسم وجودی داشته باشد، بیاض هم وجودی داشته باشد تا وجود بیاض بر وجود انسان حمل شود. اگر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 89
می گوییم زید قائم است، باید قیام وجودی داشته باشد، زید هم وجودی داشته باشد تا وجود قیام بر زید حمل شود. اینجا هم باید همین طور باشد. اگر غیر از این باشد معنی ندارد.

می گویند اگر شما بگویید اینها اعتباری است معنایش این است که اینها عدمی هستند. مثلاً امکان می شود یک امر عدمی (درخصوص «امکان» این اشکال را کرده اند) و حال آنکه امکان یک امر وجودی و عینی است. می گوییم چرا امکان عدمی و اعتباری نیست؟ می گویند برای اینکه اگر عدمی و اعتباری باشد پس اتصاف موضوع به آن و عدم اتصاف موضوع به آن هر دو علی السویه است. همین قدر که یک امری عدمی و اعتباری شد اتصاف موضوع به آن و عدم اتصاف موضوع به آن علی السویه است. شما می گویید الف ب است؛ ولی ب چیست؟ می گویید ب یک مفهوم عدمی و اعتباری است. اگر ب یک امر عدمی و اعتباری باشد پس چه فرق می کند که بگویید الف ب است یا بگویید الف ب نیست؟ چون به هرحال ب یک امر عدمی و یک امر اعتباری است.

در اینجا یکی از اساتید ما مطلب را به این نحو بیان می کرد و این مثال را ذکر می کرد؛ می گفت چه فرق است بین اینکه بگویید زید پول ندارد یا بگویید زید پول دارد ولی پول یک امر عدمی و اعتباری است؛ هر دو علی السویه است. من چه بگویم پول ندارم و چه بگویم پول دارم اما این پولی که دارم یک امر عدمی و اعتباری است، هر دو یکی است؛ درواقع و عین فرقی نکرده است.

پس اینها می گویند اگر امکان را یک امر اعتباری و عدمی بدانیم- که عدمی بودن درخصوص امکان گفته می شود- دیگر هیچ فرقی باقی نمی ماند میان اینکه بگوییم شی ء ممکن است و امکان عدمی و اعتباری است یا بگوییم شی ء ممکن نیست؛ همان طور که فرقی باقی نمی ماند میان اینکه بگوییم زید بی پول است یا زید پولدار است ولی پول امر عدمی و اعتباری است؛ هر دو یکی می شود.

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است