در
کتابخانه
بازدید : 1436757تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
شرح مبسوط منظومه
Expand مقدمه مقدمه
Expand <span class="HFormat">مقصد اول: امور عامّه</span>مقصد اول: امور عامّه
Collapse <span class="HFormat">ادامه فریده اول وجود و عدم</span>ادامه فریده اول وجود و عدم
Expand <span class="HFormat">فریده ی دوم</span>مواد ثلاث<span class="HFormat">وجوب و امکان و امتناع</span>فریده ی دوممواد ثلاثوجوب و امکان و امتناع
Expand فریده ی سوم: حُدوث و قدم فریده ی سوم: حُدوث و قدم
فریده چهارم قوه و فعل
Expand فریده ی پنجم: ماهیت و لواحق آن فریده ی پنجم: ماهیت و لواحق آن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
برهان اول مبتنی بر چهار مقدمه است.

مقدمه ی اول این است که ماهیت بماهی هی چه بنا بر اصالت وجود و چه بنا بر اصالت ماهیت یک امر اعتباری است. حتی اصالت ماهیتی هم ماهیت من حیث هی را امر اعتباری می داند منتها او می گوید ماهیت از آن حیث که اضافه به علت پیدا کرده است اصالت پیدا کرده است و الاّ ماهیت بماهی هی قطع نظر از اضافه و ارتباطش به علت چیزی است که اصالت ماهیتی هم آن را امر اعتباری می داند.

مقدمه ی دوم این است که اموری که لازمه ی ماهیت من حیث هی باشند، یعنی اموری که از ماهیت بماهی انتزاع می شود بدون آنکه نیازی باشد که نسبت ماهیت را به علتش مفروض گرفته باشیم، آنها هم مثل خود ماهیت امر اعتباری هستند. پس ماهیت من حیث هی اعتباری است و لازمه ی ماهیت من حیث هی هم اعتباری است.

مقدمه ی سوم برای این برهان- که حاجی آن را ذکر نکرده است ولی باید مفروض بگیریم- این است که هریک از ماهیت و وجود که مجعول باشد جاعل هم هست؛ یعنی ما که در باب علت و معلول این سؤال را مطرح می کنیم که آیا جعل به ماهیت تعلق می گیرد یا به وجود، یعنی آیا آنچه از ناحیه ی علت افاضه می شود ماهیت است و وجود از آن انتزاع می شود یا وجود است و ماهیت از آن انتزاع می شود، در ناحیه ی علت هم همین سؤال مطرح می شود که آیا آنکه مفیض و افاضه کننده است وجود شی ء است یا ماهیت آن؟ آیا وجود علت است که افاضه می کند یا ماهیت علت است که افاضه می کند؟ .

در پاسخ این سؤال می گوییم اگر ما مفاض را ماهیت بدانیم مفیض را هم باید ماهیت آن علت بدانیم و اگر مفاض را وجود بدانیم مفیض را هم باید وجود آن علت بدانیم. وقتی می گوییم الف علت است برای ب، اگر گفتیم ماهیت ب است که اولاً و بالذات معلول است و وجود ب انتزاعی است، باید در ناحیه ی علت هم بگوییم جاعل و علت هم ماهیت الف است؛ و اگر بگوییم آن چیزی که مفاض است وجود ب است، باید بگوییم آنچه که مفیض است وجود الف است. دیگر این قابل تفکیک نیست که بگوییم ماهیت علت افاضه می کند وجود معلول را، یا بگوییم وجود علت افاضه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 44
می کند ماهیت معلول را؛ این طور نیست، چرا؟ برای اینکه ما نقل کلام به خود آن علت می کنیم. درمورد خود آن علت، درغیر ذات واجب الوجود باز این بحث مطرح است، زیرا خود آن علت هم هویت خودش را از ناحیه ی جاعلی و از ناحیه ی علتی گرفته است. یا این است که ماهیتش را از علتش گرفته است و یا این است که وجودش را از ناحیه ی علتش گرفته است. هرکدام را که از علت گرفته است همان است که می تواند باز در معلول اثر بگذارد.

مقدمه ی چهارم این است که هر معلولی لازمه ی علت خودش است. این همان است که می گوییم انفکاک معلول از علت تامه محال است. هر علت تامه ای ملزوم معلول خودش است و هر معلولی لازمه ی علت تامه ی خودش است.

می گویند با این چند مقدمه:

1. ماهیت من حیث هی امری اعتباری است (مقدمه ی اول) .

2. هرچه که لازمه ی ماهیت من حیث هی باشد آن هم اعتباری است (مقدمه ی دوم) .

3. اگر مفاض و معلول را ماهیت بدانیم مفیض را هم باید ماهیت علت بدانیم و اگر مفاض و معلول را وجود بدانیم مفیض را هم باید وجود علت بدانیم (مقدمه ی سوم) .

4. هر معلولی لازمه ی علت تامه ی خودش است (مقدمه ی چهارم) .

نتیجه می گیریم که اگر مفاض ماهیت باشد و جعل به ماهیت تعلق بگیرد لازم می آید که همه ی معلولها امور اعتباری باشند؛ چرا؟ برای اینکه ما گفتیم که به حکم مقدمه ی چهارم معلولها لازمه ی علتها هستند و به حکم مقدمه ی سوم اگر معلول، ماهیت بود علت هم از سنخ ماهیت است و اگر معلول وجود بود علت هم از سنخ وجود است. پس اگر معلول ماهیت است علت را باید ماهیت علت بدانیم. ماهیت علت من حیث هی، هر لازمی که داشته باشد اعتباری است (مقدمه ی دوم) . پس معلول هم که لازم آن است اعتباری است.

این برهانی است که به این شکل ذکر کرده اند، ولی برهان ضعیفی است. ضعف برهان در این است که ماهیت من حیث هی علت از برای معلول نیست، بلکه ماهیت به شرط موجود بودن علت است از برای معلول. پس دیگر لازم نمی آید که معلول اعتباری باشد، چون آن لازمِ ماهیتی اعتباری است که لازم ماهیتِ من حیث هی باشد، این که لازمِ ماهیت من حیث هی نیست. پس این برهان، برهان ضعیفی است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 45
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است