دیدیم كه تشخیص راست از دروغ، صحیح از غلط و حقیقت از خطا یكی از
ابتدائی ترین تجربیاتی است كه انسان به آن پی می برد. ولی عمده ی مسأله- و یا به
تعبیر صحیح تر، یكی از مسائل عمده- خود تعریف حقیقت است كه وقتی ما
می گوییم یك اندیشه حقیقت است و یك اندیشه خطا و یا یك اندیشه را می گوییم
صحیح و یكی را می گوییم غلط، ملاك صحت و غلط بودن چیست؟ باید توجه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج9، ص: 584
داشت كه آنچه مورد نظر است این است كه ملاك صحت و غلط بودن چیست، نه
اینكه ملاك تشخیص صحیح از غلط چیست. اینها دو مسأله و دو مطلب است.
ملاك تشخیص، یك مطلب است و ملاك صحیح و غلط بودن مطلب دیگر. آنچه
مورد نظر ماست این است كه ما به چه اندیشه ای می گوییم «صحیح» و تعریفش
چیست؟ این كلمه ی «حقیقت» - كه قدر مسلّم از زمان افلاطون مطرح است كه وی در
باب اخلاق می گوید انسان در جستجوی سه چیز است: خیر و حقیقت و زیبایی، یا
نیكی و راستی و زیبایی- به چه معنی است؟ اصلا خود راستی و حقیقت كه یك
فیلسوف همیشه خودش را دنبال حقیقت می داند ملاكش چیست؟ تعریف حقیقت
بودن چیست؟ این غیر از مسأله ی منطق است كه معیار تشخیص صحیح از غلط را به
ما ارائه می دهد.