در درس پیش گفتیم كه در باب اتحاد عاقل و معقول دو مسأله است؛ یكی در
علم عالم به ذات خود است كه در اینجا علم و عالم و معلوم هر سه یكی است و
تفاوت آنها اعتباری است. تا این حد را حتی بوعلی كه منكر اتحاد عاقل و معقول
است قبول دارد. یكی دیگر- كه تصورش مشكل است- در علم عالم به غیر خودش
است. در اینجا هم گفتیم كه البته مقصود این نیست كه ذات عالم با وجود عینی
معلوم متحد بشود؛ این حرف را احدی نگفته است و معنی هم ندارد؛ بلكه مقصود از
اتحاد عالم و معلوم در اینجا به قول حكما اتحاد عالم با معلوم بالذات است و یا به
تعبیر دیگر مقصود اتحاد عالم با خود ادراك است. مقصود این است كه رابطه ی مدرك
با مدرك بالذات (كه منظور همان نفس «ادراك» است) رابطه ی اتحادی است و ایندو
یكی هستند. این همان چیزی است كه از نظر بوعلی اصلا یك امر فوق العاده مهمل و
بی معنی به نظر رسیده است كه در شأن یك فیلسوف نیست كه چنین حرفی بزند
[1].
مجموعه آثار شهید مطهری . ج9، ص: 353
و نیز گفتیم آنهایی كه قائل به اتحاد عاقل و معقول اند به اتحادی بیش از اتحاد
جوهر و عرض قائل هستند. آنهایی كه قائل به اتحاد جوهر و عرض اند در این حد به
اتحاد قائل هستند كه می گویند عرض یك مرتبه ای از مراتب جوهر است ولی در
مرتبه ی ذات جوهر، عرض صدق نمی كند و در مرتبه ی ذات عرض، جوهر صدق
نمی كند؛ یعنی این دو مرتبه، دو مرتبه هستند ولی هر مرتبه ای خودش خودش است
بدون اینكه بر مرتبه ی دیگر صدق كند، فقط یك اتصال وجودی میان اینها برقرار
است. اما قائلین به اتحاد عاقل و معقول یك درجه پیشتر از این رفته اند و
می خواهند بگویند: نه، اتحاد عاقل و معقول بیش از اتحاد جوهر و عرض است.
[1] نظر خود بوعلی چیست؟ استاد: نظر بوعلی این است كه در اینجا اتحادی نیست. می گوید در واقع انضمام است نه
اتحاد. رابطه ی علم و ادراك با نفس مثل رابطه ی هر عرضی با موضوع خودش صرفا یك
رابطه ی حلولی و یك رابطه ی قیامی است. همان طور كه هر عرضی قائم به موضوع خودش
است ادراك هم قائم به نفس است، منتها این اعراضی كه ما در بیرون ذهن داریم اعراض
جسمانی است (مثل حرارت كه قائم به جسم است) و ادراك عرضی است نفسانی و
كیفیتی است نفسانی كه قائم به نفس است؛ و الا جز نسبت قیامی و حلولی نسبت دیگری
با نفس ندارد.
- اتحاد جوهر و عرض را قبول می كند؟ تا این اندازه را قبول می كند؟
استاد: نه، اتحاد جوهر و عرض اتحاد واقعی نیست. شخصی مثل بوعلی آن را اتحاد
نمی داند. گرچه بعدها گفته اند كه نوعی وحدت میان جوهر و عرض هست ولی بوعلی
این را قبول ندارد. اتفاقا این مطالب را كه عرض كردم برای این است كه همان اختلاف
نظرها مشخص بشود.