در اینجا می گویند تمام این حرفها كه در باب وجود ذهنی گفته می شود كه آنچه
در ذهن هست ماهیت اشیاء است مقصود این است كه ماهیت آن اشیاء است به
حمل اولی نه اینكه ماهیت آن اشیاء است به حمل شایع؛ یعنی آنچه كه در ذهن وجود
دارد و مثلا ما به او می گوییم «انسان» با آنچه كه در خارج وجود دارد و ما به او
می گوییم «انسان» خیلی فرق دارد. نباید خیال كرد كه به همان معنا كه در خارج
انسان مصداقی دارد در ذهن هم مصداقی دارد: یك مصداق برای انسان آن است كه
در بیرون راه می رود و یك مصداق برای انسان آن است كه در ذهن من وجود دارد.
نه، مقصود این نیست، بلكه مقصود این است كه انسان خارجی مصداق انسان است
مجموعه آثار شهید مطهری . ج9، ص: 314
و واقعیت انسان است و آثار انسان بر او مترتب می شود، ولی انسان ذهنی فقط
ماهیت محض انسان است. انسان ذهنی از نظر انسان بودن، صرف ماهیت انسان
است ولی وجود او وجود انسان نیست، وجود چیز دیگر است كه وجود نفس ماست
و وجود علم است. ولی از باب اینكه حقیقت علم حقیقت ظهور است این چیزی كه
ماهیتش ماهیت انسان است یعنی انسان به حمل اولی بر او صدق می كند (نه انسان
به حمل شایع) در عین حال به حمل شایع مصداق علم است و مصداق كیف است
[1]و
[2].
[1] . البته این كه حاجی در اینجا می گوید: «و لكن بعد اللّتیا و الّتی لست أفتی بكون العلم كیفا حقیقة» «می گوید
كه من در اینجا با ملاصدرا اختلاف دارم كه او علم را از مقوله ی كیف می داند و من علم را از مقوله ی كیف نمی دانم)
مطلبی است كه به حاجی جواب داده اند كه همان حرفی كه تو می گویی كه علم در هیچ مقوله ای نیست حرفی
است كه خود ملاصدرا در همه جا گفته است و اگر او در باب وجود ذهنی گفته است كه علم از مقوله ی كیف است
در حقیقت خواسته است با قوم مماشات كند و الاّ حرف تو حرف تازه ای نیست، زیرا حرف ملاصدرا هم این است
كه علم از هیچ مقوله ای نیست، ولی ملاصدرا دأبش این است كه گاهی و در بعضی از ابحاث در یك مسأله ای كه
چندان مهم نیست كه اینجور بگوید یا جور دیگر، طبق مذاق قوم سخن می گوید.
[2] . این خلاصه به این معنی نیست كه ذهنی ذهنی است و خارجی خارجی؟
استاد: چرا، ذهنی ذهنی است و خارجی خارجی؛ ولی در عین حال ماهیت هم ماهیت
اوست. وجود وجود او نیست ولی ماهیت ماهیت اوست.