به هر حال نتیجه ی مطلب این است: آنچه كه ملأ خارجی را تشكیل می دهد
یعنی آنچه كه خارج و خارجیت را تشكیل می دهد (كه این خارجیت شامل ذهن ما
هم می شود) كه او قطع نظر از ما و ذهن ماست، او چیزی است كه در مرتبه ی ذاتش
مستحق حمل موجودیت است، و اما آن چیزهایی كه ما الآن به نام «چیستی» در
ذهن خود داریم چیزهایی هستند كه در مرتبه ی ذاتشان مستحق حمل موجودیت
نیستند، و این چیستی ها منتزعات ذهن ماست. بنابراین آنچه كه متن خارجیت را
تشكیل می دهد حقیقتی است كه موجودیت از مرتبه ی ذاتش انتزاع می شود كه اسمی
ندارد جز اینكه بگوییم «وجود» ، خود وجود عینی. اما ماهیت انتزاع ذهن است،
عین واقعیت نیست. ماهیت از وجود انتزاع شده است نه اینكه وجود از ماهیت
انتزاع شده باشد. خود وجود هم هیچ وقت در ذهن ما نمی آید. زیرا وجود جای
خود را از متن خارج عوض نمی كند كه از خارج بیاید در ذهن ما؛ وجود هیچ گاه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج9، ص: 135
مرتبه ی خودش را عوض نمی كند. چیزی كه هست این است كه ذهن ما یك سلسله
تصویرها و یك سلسله عكس برداری ها از اشیاء دارد كه به حكم انطباقی
[1]كه میان
تصویر عكس برداری شده ی ذهن ما با وجود خارجی كه در كار هست، یعنی به حكم
نوعی انطباق كه میان وجود ذهنی و وجود خارجی در كار هست، می گوییم كه یك
چیز است، یك ماهیت است و یك چیستی است كه واقعیتی در خارج دارد و
واقعیتی در ذهن ما؛ اما اینكه می گوییم یك چیستی است كه امر مشترك انسان است میان
وجود خارجی و وجود ذهنی، این اعتبار و قرار داد ذهن ماست. پس همه ی این معانی
و مفاهیمی كه ما در ذهن خودمان داریم مثل انسان، حیوان، درخت، خط، عدد، . . .
همه ی اینها اموری هستند اعتباری و به حكم اینكه اعتباری هستند این خصلت را
دارند كه در مرتبه ی ذاتشان مستحق موجودیت و معدومیت نیستند؛ ما همیشه از
جای دیگر باید موجودیت را بگیریم تا بگوییم این موجود است، و از جای دیگر
باید معدومیت را بگیریم تا بگوییم این معدوم است، ولی او در ذات خودش نه
موجود است نه معدوم.
[1] . كه این نوعی انطباق است كه در بحث وجود ذهنی درباره ی آن بحث می كنیم.