اگر شما گفتید هروقت انسان در جاده ی تهران- قم از تهران به سوی قم حرکت کند
و این جاده را با اتومبیل با سرعت فلان طی کند دو ساعت بعد به قم می رسد، این
یک امر لزومی است، ولی امر لزومی ای است که به یک حرکت بالخصوص مربوط
نیست. این قاعده ی کلی است، ضابطه ی کلی است؛ یعنی لازمه ی طبیعت کلی حرکت از
تهران به قم در این جاده با وسیله ای که سرعتش این مقدار باشد همین است. لازمه ی
این حرکت بدون استثنا رسیدن به قم است بعد از دو ساعت. در اینجا می گوییم
رابطه، رابطه ی لزومی است.
ولی اگر شما با یک سرعت معین از تهران حرکت کردید بعد به علی آباد که
رسیدید یکی از دوستانتان را که از شیراز می آمد در آنجا ملاقات کردید آیا این یک
قاعده ی کلی است برای حرکت از تهران به قم که هروقت انسان از تهران به قم حرکت
کند در علی آباد رفیقش را ملاقات می کند؟ نه، این دیگر هیچ کلیتی ندارد. این یک
امر خاص بوده است ولهذا آن را «تصادف» و «اتفاق» می نامیم؛ می گوییم من.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 123
ازتهران به قم رفتم اتفاقاً رفیقم را در علی آباد دیدم. هیچ وقت نمی گوییم من از
تهران حرکت کردم، بعد از دو ساعت اتفاقاً به قم رسیدم. چرا نمی گوییم اتفاقاً به قم
رسیدم؟ چون این ضرورت است، لزوم است، دیگر اتفاق و تصادف ندارد. اگر
حرکت کنم قهراً به آنجا می رسم
[1].
[1] . این مثال را در خیلی جاهای دیگر هم ذکر کرده ایم.