از اینجا ما می توانیم یك برهان بسیار قویتر از آنچه اینها بر بداهت مفهوم
وجود اقامه كرده اند بیاوریم. حال آن برهان چیست؟
این مطلب را حتی حكمای اروپا هم قبول دارند كه اگر یك مفهوم مركّب شد،
همیشه از اجزائی مركّب می شود كه یكی اعمّ از خود شی ء است و یكی مساوی با
خود شی ء، كه آن اعم را «جنس» و آن مساوی را «فصل» می گویند؛ یعنی امكان
ندارد كه یك مفهوم و یك ماهیت، مركّب بشود از دو مفهوم كه هر دو از خودش اعم
مجموعه آثار شهید مطهری . ج9، ص: 35
باشند و یا مركّب بشود از دو مفهوم كه هر دو با خودش مساوی باشند (كه بر این
مطلب برهان هم اقامه كرده اند) ؛ همیشه از دو مفهوم مركّب می شود كه یكی اعم از
خود شی ء است و نامش می شود «جنس» و یكی مساوی با خود شی ء است كه
نامش می شود «فصل» .
اكنون می رویم سراغ مفهوم وجود. اگر ما ثابت كردیم كه مفهوم وجود اعمّ
مفهومات است یعنی ما نمی توانیم مفهومی اعمّ از مفهوم وجود داشته باشیم، پس
نتیجه می گیریم كه مفهوم وجود نمی تواند جنس داشته باشد، چون جنس یعنی
مفهوم اعمّ از خود شی ء؛ و چون جنس نمی تواند داشته باشد پس نمی تواند مركّب از
جنس و فصل باشد و چون نمی تواند مركّب از جنس و فصل باشد پس نمی تواند
نظری باشد، پس بدیهی است.
حالا شاید نیازی به این برهان هم نباشد، یعنی روشن است كه مفهوم وجود
بدیهی است. مفهوم وجود بدیهی است و این هم كه «مفهوم وجود بدیهی است»
خودش بدیهی است. ولی حالا اگر كسی هم بخواهد بگوید كه من می خواهم یك
برهانی بر مطلب اقامه شود، برهانی كه ذكر شد برهان خیلی روشن و واضحی است
كه ما نمی توانیم مفهومی اعم از مفهوم وجود داشته باشیم. ابته راجع با مفهوم
شیئیّت یك حرفی متكلّمین گفته اند كه ما آن حرف را در فصلهای بعد خواهیم گفت
و شیخ هم در شفا آن را آورده است. در مسأله مساوقت شیئیت با وجود، شبهه ای
هست كه شیئیت اعم از وجود است، كه حالا بحثش را در آینده می كنیم. البته این
مسأله (مساوقت وجود با شیئیت) دیگر در حرفهای ارسطو نبوده است؛ علّتش این
بوده كه این مسأله در اثر ناخن زدن های متكلّمین پیدا شده است.
پس روی این حساب مفهوم وجود و مفهوم هستی مفهومی است بدیهی یعنی
بی نیاز از توضیح است و گفتیم توضیح یعنی تجزیه، و تجزیه یعنی تحلیل كردن به
جنسی و فصلی، به اعمّی و به مساوی ای. این طرز بیانی بود كه ما خودمان كردیم
ولی حاجی به این شكل بیان نكرده است.