در
کتابخانه
بازدید : 1437019تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
شرح مبسوط منظومه
Expand مقدمه مقدمه
Expand <span class="HFormat">مقصد اول: امور عامّه</span>مقصد اول: امور عامّه
Expand <span class="HFormat">ادامه فریده اول وجود و عدم</span>ادامه فریده اول وجود و عدم
Collapse <span class="HFormat">فریده ی دوم</span>مواد ثلاث<span class="HFormat">وجوب و امکان و امتناع</span>فریده ی دوممواد ثلاثوجوب و امکان و امتناع
Expand مواد ثلاث و اقسام وجودمواد ثلاث و اقسام وجود
Expand جهات ثلاث و بداهت آنهاجهات ثلاث و بداهت آنها
Expand اعتباری بودن مواد ثلاث اعتباری بودن مواد ثلاث
Expand اقسام هریك از مواد ثلاث (1) اقسام هریك از مواد ثلاث (1)
Expand اقسام هریک از مواد ثلاث (2) اقسام هریک از مواد ثلاث (2)
Expand <span class="HFormat">امكان</span>امكان
Collapse شناخت شناخت
Collapse شناخت (1) شناخت (1)
Expand شناخت (2) شناخت (2)
Expand شناخت (3) شناخت (3)
Expand شناخت (4) شناخت (4)
Expand فریده ی سوم: حُدوث و قدم فریده ی سوم: حُدوث و قدم
فریده چهارم قوه و فعل
Expand فریده ی پنجم: ماهیت و لواحق آن فریده ی پنجم: ماهیت و لواحق آن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
البته اولین مشكلی كه برای این نظریه پیش می آید این است كه چگونه از ضمیمه شدن پیش ساخته های ذهنی با آنچه كه از خارج آمده است شناخت حاصل می شود؟ اگر ما شناخت را عبارت از انعكاس مستقیم خارج در ذهن بگیریم، مسأله ی شناخت هم دیگر یك مسأله ی بسیار واضح و روشنی است: شناختن یعنی انعكاس بیرون در درون؛ آنچه كه در درون است تصویر مستقیم بیرون است. ولی آن كسی كه می گوید نیمی از شناخت- و تازه آن هم نیم كمترش- تصویر بیرون است و نیم دیگرش را ذهن از خودش به آن داده است قهراً این اشكال مهم برای او باقی می ماند كه چطور به این وسیله شناخت پیدا می شود؟ یك سلسله صور و مفاهیم از بیرون آمده است و ذهن یك چیزهایی از خودش آورده و به آن اضافه كرده است؛ شما می گویید شناخت عبارت از مجموع این ماده و صورت است. یك چیزی كه ذهن از خودش ساخته است چطور می تواند ملاك شناخت بیرون باشد و حال آنكه هیچ رابطه ای با بیرون ندارد؟ آنچه با بیرون رابطه دارد فقط ماده ی شناخت است و حال آنكه در معنی و مفهوم «شناخت» یك نوع وحدت میان «شناخت» و «خارج» اخذ شده است؛ یعنی اگر میان آنچه كه شناخت نامیده می شود و آنچه كه عالم بیرون نامیده می شود بیگانگی باشد دیگر شناخت نمی تواند شناخت باشد. این یك مشكل بسیار بزرگی است كه به هرحال در این نظریه وجود دارد و بالاخره هم نتوانسته اند این مشكل را حل كنند.

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است