گفتیم بنابراینكه ما صادق بودن و حقیقی بودن یك قضیه را به مطابقت آن قضیه
با واقع و نفس الامر تعریف كنیم اشكالاتی به وجود آمده است؛ یعنی این تعریف
سبب بروز یك سلسله اشكالات شده است، اشكالاتی مشابه یكدیگر در شرق و
در غرب؛ چیزی كه هست غربیها اغلب به دلیل همین اشكالات از این تعریف رفع
ید كرده اند كه ملاك حقیقت بودن یك علم، نظریه یا یك قضیه را مطابقت
با واقع و نفس الامر بدانند و به ملاكهای دیگری رو آورده اند ولی حكمای ما كه آنها
هم به برخی اشكالات بر اساس این تعریف رسیده اند نخواسته اند از تعریف دست
بردارند و این كار را نكرده اند و دست برداشتن از این تعریف را ناصحیح دانسته اند،
زیرا واقعا هم رفع ید از این تعریف یعنی ارزش واقعی علم را بكلی نفی كردن و
افتادن در همان چیزی كه خود فلاسفه ی غربی اسمش را ایده آلیسم، ذهنیت مطلق و
جدا شدن از عینیت گذاشته اند. ما نباید از این تعریف دست برداریم. تعریف همان
تعریف است ولی اشكالات هم قابل حل است.
گفتیم كه حاجی مطلب را به این شكل بیان كرده است كه بعد از آنكه قضایا را به
مجموعه آثار شهید مطهری . ج9، ص: 615
خارجیه و حقیقیه و ذهنیه تقسیم نموده گفته است كه در قضایای خارجیه و
قضایای حقیقیه (كه مثالهایش هم در درس پیش گفته شد) ملاك صدق مطابقت با
واقع یعنی با وجود عینی است ولی در قضایای ذهنیه ملاك صدق مطابقت با
نفس الامر است.
و نیز گفتیم كه بیان حاجی به این شكل تمام نیست؛ نه در قضیه ی ذهنیه
باید اینچنین بگوییم و نه در قضیه ی حقیقیه آنچنان.