از همین جا ما نتیجه می گیریم که معنی امکان در ماهیت این نیست که ماهیت
اوّلاً و بالذات متصف به امکان می شود، بلکه ماهیت به تبع وجود متصف به امکان
می شود. اگر می گوییم ماهیت می تواند موجود شود آیا می تواند بدون حیثیت
تقییدیه یعنی بدون شائبه ی مجاز موجود شود؟ چنین چیزی محال است [زیرا]
معنایش این است که ماهیت می تواند اصالت پیدا کند. «می تواند موجود بشود» در
مورد ماهیت به معنی این است که در ظلّ وجود می تواند موجود بشود، به تبع وجود
می تواند موجود بشود، یعنی به عنوان اینکه حکم وجود را به آن سرایت بدهیم
می تواند موجود بشود. پس اگر امکان را درباب ماهیات به کار ببریم به همین معنایی
است که ذکر شد.
درباب امکان استعدادی دیگر ماهیت کلی مطرح نیست. ماهیت کلی اساساً هیچ
امکان استعدادی ندارد. امکان استعدادی را ما به یک موجود به اعتبار سوابقش، به
اعتبار وابستگیهایش و به واسطه ی وضع خاصش [نسبت می دهیم ] ، می گوییم این
موجود این امکان استعدادی را امروز دارد، دیروز نداشت، فردا هم نخواهد داشت.
(ولی درمورد ماهیت، امکان یک معنای کلی است که آن معنای کلی را ازلاً و ابداً به
او نسبت می دهیم) . مثلاً می گوییم: این شی ء امکانِ شدنِ فلان شی ء دیگر را دارد.
«این شی ء» همانی است که در سال گذشته چنین امکانی را نداشت ولی امسال این
امکان را پیدا کرده است، سال دیگر این امکان از آن سلب می شود؛ یعنی بعد از
اینکه «این» ، «آن» شد دیگر امکانِ شدن ندارد، محال است که «آن»
مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 244
بشود، چون
وقتی که «آن» شد دیگر تحصیل حاصل است که بخواهد «آن» بشود.