اصلا تعریف کردن یعنی تحلیل کردن، یعنی تجزیه کردن. هرچه را که ما تعریف
می کنیم درواقع آن را به عناصر اولیه ی ذهنی خودش تجزیه می کنیم. ما اگر خط را
تعریف می کنیم و می گوییم: «کمیتی است متصل ذی بعد واحد» در واقع مفهوم خط
را به عناصر اولیه ی خودش تجزیه کرده ایم و این عناصر را از آن به دست آورده ایم.
کار تعریف و کارتجزیه ی عینی و تجزیه ی شیمیایی شبیه یکدیگر است ولی آن مربوط
به عناصر ذهنی است و این مربوط به عناصر خارجی. تعریف شبیه همان کار تجزیه
کردن یک ماده است در لابراتوار. وقتی که می خواهند ماده ای را ازنظر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 80
شیمیایی
بشناسند و اجزاء تشکیل دهنده اش را به دست بیاورند (مثلا می خواهند بدانند آب
چیست و می خواهند عناصر تشکیل دهنده ی آن را به دست آورند) آن را تجزیه
می کنند. تازه وقتی که به وجود آن عناصر تشکیل دهنده (مثلا اکسیژن) برسیم
می خواهیم بفهمیم خود آن عنصر چیست؟ آیا این هم یک چیستی دارد یا ندارد؟
یعنی آیا این عنصر هم باز از چیزهای دیگری تشکیل شده است یا نشده است. باز
می رویم دنبال آن. ولی همین قدر می دانیم که تا بی نهایت قابل تجزیه نیست یعنی
اینچنین نیست که آب از دو عنصر تشکیل شده است و باز هر یک از این دو عنصر
از دو عنصر یا بیش از دو عنصر تشکیل شده است و هریک از اینها نیز از دو عنصر
یا بیش از دو عنصر تشکیل شده است و همین طور پیش برود و این تجزیه تا
بی نهایت ادامه پیدا کند. ممکن است تا هزار بار، تا میلیون بار هم ما جلو برویم و جا
داشته باشد ولی این قدر می دانیم- به برهان عقل- که این تجزیه ی عینی نمی تواند
غیرمتناهی پیش برود، نمی تواند تا بی نهایت پیش برود. اگر تا بی نهایت پیش برود
لازم می آید هر متناهی ای مرکب شده باشد از غیرمتناهی عناصر. آن غیرمتناهی ای
که ذهن می تواند پیش برود در تجزیه های ذهنی است نه در تجزیه های عینی؛ مثل
اینکه می گوییم یک خط قابل تقسیم به دو جزء است، یعنی ذهن می تواند آن را به
صورت منقسم شده به دو جزء فرض کند نه اینکه این دو جزء را الآن بالفعل دارد. اما
در ترکیبات شیمیایی وقتی می گوییم این شی ء مرکب از دو جزء است یعنی مرکب
است از دو جزئی که بالفعل آن دو جزء را دارد. ولی محال است که یک شی ء محدود
بالفعل اجزاء غیرمتناهی داشته باشد. این را ما در خارج می گوییم. در ذهن
می گوییم یک مفهوم مرکب ذهنی در ذهن به یک سلسله عناصر ذهنی تجزیه
می شود و ممکن است آن عناصر هم به عناصر دیگر تجزیه شوند و آنها هم باز به
عناصر دیگر تجزیه شوند ولی درنهایت امر باید به یک سلسله عناصر ذهنی منتهی
شود که آن عناصر ذهنی در ذات خود بسیط باشند؛ آن عناصر نمی توانند در ذات
خود مرکب باشند. این یک مقدمه ی لازم بود که می بایست بیان می شد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 81