در قضیه ی خارجیه حكم می رود روی افراد موجود محققة الوجود؛ یعنی یك
مجموعه آثار شهید مطهری . ج9، ص: 592
سلسله افراد موجود مشخصی را در نظر گرفته ایم و حكم را روی یك كلی می بریم به
اعتبار افرادی از آن كلی كه آن افراد تحقق دارند، كه در واقع ما حكم را روی افراد
می بریم و نقش كلی فقط این است كه می تواند همه را در یك لفظ و در یك مفهوم
جمع كند و هیچ نقش دیگری ندارد، مثل همین مثالهایی كه حاجی ذكر كرده است
كه مثلا می گوییم: «قتل من فی الدّار» یا می گوییم: «هلكت المواشی» . وقتی می گوییم:
«هلكت المواشی» یعنی امسال ماشیه ها (گوسفندها) همه تلف شدند. معلوم است كه ما
یك گوسفندهای معینی را كه مثلا مملكت ایران در امسال دارد- و از یك محدوده ی
معینی تجاوز نمی كنند- در نظر گرفته ایم و می گوییم كه این مواشی مردند. در اینجا
«مواشی» یك مفهوم كلی یا شبه كلی است، ولی بالاخره شامل یك عده افراد معدود
معینی است كه مثلا گوسفندهای موجود امسال ایران است؛ می گوییم اینها همه تلف
شدند.
یا اگر می گوییم: «قتل من فی الدار» یعنی كسانی كه در خانه بودند كشته شدند. مثلا
خانه خراب شد و همه ی كسانی كه در خانه بودند كشته شدند. یا اگر بگوییم: «كلّ من
فی الدار قتل» یعنی مثلا خانه خراب شد و هر كس در خانه بود كشته شد. این «هر كس
در خانه بود» یك مفهوم كلی است ولی یك مفهوم كلی ای است كه برای یك افراد
معین و مشخصی كه ما در نظر گرفته ایم آورده شده است، زیرا ما یك خانه ی معینی را
در نظر گرفته ایم و گفته ایم هر كس در خانه بود كشته شد. وقتی می گوییم «قتل من
فی الدار» در اینجا «من فی الدار» یعنی كسانی كه در خانه بودند. این یك مفهوم كلی
است كه فقط شامل افراد این خانه ی معین می شود. یا اگر می گوییم: «كلّ من فی الدار
قتل» اینجا «كلّ من» یعنی «هر كس» ؛ این می شود یك مفهوم كلی.
در مورد «هلكت المواشی» هم همین جور است. گو اینكه ممكن است كسی بگوید
«المواشی» در اینجا كل است
[1]چون به صیغه جمع است و جمع حكم یك كل را پیدا
می كند (مانند وقتی كه می گوییم «الرجال» یعنی این مجموع مردان) ، اما این یك نوع
مناقشه ی در مثال است؛ مقصود روشن است. مثلا ما می توانیم بجای «المواشی» لفظ
«ماشیة» را بیاوریم و بگوییم: «هلكت كل ماشیة فی هذه السنة» . المواشی كه می گوییم
مجموعه آثار شهید مطهری . ج9، ص: 593
مقصود گوسفندهای امسال است. در اینجا «المواشی» قائم مقام «كلّ ماشیة» است.
ما اینجا نباید در لفظ مناقشه كنیم. مقصود این است كه در این گونه از قضایا و لو به
صورت كلی ذكر كنیم ولی نظر به یك عدّه افراد معین محقق موجود است، مانند
اینكه بگوییم: «الآن هشتاد درصد مردم ایران باسواد و بیست درصد آنها
بی سوادند» ؛ اینجا كه ما می گوییم «مردم ایران» یعنی هر كسی كه در ایران هست، هر
ایرانی: «ایرانی بیست درصدش بی سواد و هشتاد درصدش باسواد است» . حال
اینكه باید كلمه ی «مردم ایران» گفت یا «كلّ من فی ایران» این دیگر مناقشه ی لفظی
است. اینجا حكم رفته است روی كلی و این كلی فقط برای این آورده شده است كه
بر یك عده افراد معین محقق موجود اطلاق بشود. اگر كسی بگوید چرا می گویید
«هر ایرانی» ؟ در این صورت ایرانیهای پانصد سال پیش چطور؟ می گویم من
ایرانیهای موجود الآن را می گویم. اگر بگوید ایرانیهای صد سال بعد چطور؟ می گویم
من ایرانیهای موجود الآن را می گویم. این مجموعه ی موجود محقق الآن چنین اند. این
را می گویند قضیه ی خارجیه. در این گونه قضایا از نظر انطباق تعریف مشهور حقیقت
بر آنها اشكالی پیش نمی آید.
[1] . فرق بین كل و كلی این است كه كل آن چیزی است كه بر مجموع قابل اطلاق هست ولی بر یك [جزء] قابل
اطلاق نیست، [اما كلی بر فرد خودش قابل اطلاق است ] .