در
کتابخانه
بازدید : 1437166تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
شرح مبسوط منظومه
Expand مقدمه مقدمه
Expand <span class="HFormat">مقصد اول: امور عامّه</span>مقصد اول: امور عامّه
Expand <span class="HFormat">ادامه فریده اول وجود و عدم</span>ادامه فریده اول وجود و عدم
Expand <span class="HFormat">فریده ی دوم</span>مواد ثلاث<span class="HFormat">وجوب و امکان و امتناع</span>فریده ی دوممواد ثلاثوجوب و امکان و امتناع
Collapse فریده ی سوم: حُدوث و قدم فریده ی سوم: حُدوث و قدم
Collapse <span class="HFormat">حدوث و قدم</span>حدوث و قدم
Expand حدوث و قدم (1) حدوث و قدم (1)
Collapse حدوث و قدم (2) حدوث و قدم (2)
Expand حدوث و قدم (3) حدوث و قدم (3)
Expand حدوث و قدم (4) حدوث و قدم (4)
Expand حدوث و قدم (5) حدوث و قدم (5)
Expand حدوث و قدم (6) حدوث و قدم (6)
Expand حدوث و قدم (7) حدوث و قدم (7)
Expand حدوث و قدم (8) حدوث و قدم (8)
Expand حدوث و قدم (9) حدوث و قدم (9)
Expand حدوث و قدم (10) حدوث و قدم (10)
Expand سبق و لحوق سبق و لحوق
فریده چهارم قوه و فعل
Expand فریده ی پنجم: ماهیت و لواحق آن فریده ی پنجم: ماهیت و لواحق آن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
اکنون که معنی حدوث ذاتی را که حکمای اسلامی درمقابل حدوث زمانی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 352
اصطلاح کرده اند دانستیم باید بدانیم که بر این مطلب یک اشکال وارد است و آن اینکه: ما این را قبول می کنیم که حدوث عبارت است از مسبوقیت وجود شی ء به عدم، و در این مفهوم، زمان درج نشده است و زمان دخالت ندارد ولی آنچه مسلّم است این است که این عدم که در این مفهوم هست عدم مطلق نیست. حدوث، مسبوق بودن وجود شی ء به عدم خود آن شی ء است نه به عدم شی ء دیگر. پس اگر ما بخواهیم مطلب را به این تعبیر که از بوعلی نقل کرده اند- که تا به حال هم با همین تعبیر بیان می کردیم- قبول کنیم، آنچه که حکمای اسلامی «حدوث» نامیده اند و حتی «حدوث ذاتی» نامیده اند خالی از اشکال نیست؛ چرا؟ برای اینکه شما می گویید هر ممکن الوجودی وجودش مسبوق است به عدم مجامع. می گوییم: عدم مجامع چیست؟ می گویید: عدم مجامع همان «لیسیت ذاتی» است. می گوییم مقصود از «لیسیت ذاتی» چیست؟ می گویید مقصود همان امکان ذاتی است که عبارت از لااقتضائیت و عدم است. می گوییم امکان، عدم چه چیزی است؟ آیا عدم این شی ء است؟ نه، امکان که عدم این شی ء نیست؛ امکان عدم اقتضاء است، لااقتضائیت است. هرچیزی که ممکن است، وجودش مسبوق است به عدم اقتضاء وجود و عدم اقتضاء عدم؛ به عدم ضرورت وجود و به عدم ضرورت عدم؛ یعنی مسبوق است به عدم دو ضرورت و به عدم دو اقتضا. این چه ربطی دارد به اینکه ما این را «حدوث» بنامیم [1]؟ ! .

مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 353
بنابراین مسأله ی حدوث ذاتی با این تعبیری که شیخ گفته است و حاجی هم با همان تعبیر ذکر کرده است اشکالش این است که ما این مقدار را قبول داریم که عالم حادث است یعنی عالم وجودش مسبوق است به عدم، ولی بالأخره باید مسبوق باشد به عدم خودش نه به عدم چیز دیگر. بله، ما نمی گوییم که مسبوق است به عدم خودش به سبق زمانی، بلکه می گوییم: مسبوق است به عدم خودش ولو به سبق دیگری؛ ولی آنچه که مسلّم است این است که بالأخره باید مسبوق به عدم خودش باشد. شما ثابت کردید که وجود عالم و وجود هر ممکنی مسبوق است به امکان ذاتی خودش. امکان ذاتی خودش چیست؟ امکان ذاتی اش که عدم خودش نیست.

امکان ذاتی اش عدم اقتضاء وجود است و یا به تعبیر دیگری که خودتان به کار می برید عدم اقتضاء وجود و عدم اقتضاء عدم است، که گاهی هم تعبیر می کنید به عدم ضرورت وجود و عدم ضرورت عدم [2].

مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 354

[1] . - وقتی شما زمان را حذف کردید، دیگر چرا این اشکال مطرح باشد؟ وقتی که ما معنی دیگری برای سبق و لحوق کردیم و عدم را عدم دیگری در نظر گرفتیم چرا این اشکال مطرح باشد؟ در مرتبه ی علت بالاخره عدم معلول که هست.

استاد: آن مطلب غیر از این مسأله است. مسأله ی عدم معلول در مرتبه ی علت غیر از این مسأله است. ما می خواهیم بگوییم که امکان شی ء عدم این شی ء نیست.

- شما می خواهید بگویید عدم این نیست؛ چرا؟ در مرحله علت، معلول ممکن است و هر ممکن مسبوق به عدم خودش است.

استاد: مرحله ی علت در اینجا مطرح نیست؛ مرحله ی ماهیت مطرح است. حدوث ذاتی به مرحله ی ماهیت مربوط است.

- هر ممکن مسبوق به عدم خودش است دیگر.

استاد: به کدام عدمش مسبوق است؟ به عدم چه چیزی مسبوق است؟ .

- مسبوق است به عدم خودش؛ یعنی مسبوق است به آن مرتبه؛ مسبوق است به مرتبه ی علت. مرتبه ی علت مرتبه ی عدم معلول است.

استاد: این که شما می گویید، بحث میرداماد است در مورد حدوث دهری که بعداً مطرح می شود.

بحث حدوث ذاتی بوعلی که این نیست، بحث این است که حدوث ذاتی عبارت است از مسبوقیت وجود شی ء به عدم مجامع که مراد از عدم مجامع همان امکان ذاتی است.

عبارت حاجی این بود که: «ویوصف الحدوث بالذاتی و ذا- قبلیة لیسیة الذات خذا» بعد می گوید: «أو عبّرن بدل لیسیة الذات بالعدم المجامع» و بعد خودش تعریف می کند که: «یعنی الحدوث الذاتی مسبوقیة وجود الشی ء باللیسیة الذاتیة أو المسبوقیة بالعدم المجامع و هما الامکان- یعنی مقصود از این دو تعبیر (مسبوقیت وجود شی ء به لیسیت ذاتیه یا مسبوقیت وجود شی ء به عدم مجامع) همان امکان ذاتی است- الذی هولازم للمهیة، أعنی لااقتضاء الوجود والعدم من ذاتها کما قال الشیخ: الممکن من ذاته أن یکون لیس وله من علته أن یکون أیس» .
[2] . - بالاخره برای این ذات خاص است؛ یعنی وقتی می گوییم عدم ضرورت وجود، مقصود عدم ضرورت وجود این ذات خاص است و نیز وقتی می گوییم عدم ضرورت عدم، مقصود عدم ضرورت عدم این ذات خاص است.

استاد: عدم «ضرورت» است نه عدم «وجود» .

- عدم وجود که اعم است.

استاد: شما وقتی که می گویید «امکان» معنی امکان چیست؟ .

- معنی امکان عدم الاقتضاء است.

استاد: خوب، وقتی می گویید این شی ء ممکن است، آیا می گویید این شی ء نیست، یا می گویید اقتضای وجود در این نیست در عین اینکه هست؟ .

- می گوییم اقتضای وجود در این نیست.

استاد: بسیار خوب، پس این عدم- یعنی عدمی که عبارت از این امکان باشد- عدم این شی ء نیست، عدمی که در مقابل وجودش باشد نیست. شما یک چیزی را باید ثابت کنید که مسبوقیت وجود شی ء به عدم خود شی ء باشد؛ به هرنحو سبقی هم که شما اثبات کنید ما قبول می کنیم. ولی مسبوقیت وجود شی ء به امکان را نمی توان گفت که مسبوقیت وجود شی ء به عدم آن شی ء است.

- مگر وجود این شی ء الآن وجود مقید نیست؟ مگر وجود این شی ء الآن «وجود مع لحاظالعلة» نیست که گفته ی شیخ در موردش صادق است که: «وله من علته أن یکون أیس» ؟ .

استاد: خوب، چه نتیجه ای می خواهید بگیرید؟ .

- این وجود الآن «وجود مع لحاظالعلة» است که باید أن یکون أیس باشد. بنابراین عدم این شی ء یعنی اینکه همین وجود مقید را برداریم. پس عدم این شی ء یعنی عدم لحاظ علته.

استاد: «عدم لحاظ علته» غیر از امکان ذاتی است. بحث ما بر سر امکان ذاتی است.

- یعنی هذاالشی ء من غیر أن یلاحظ مع العلة.

استاد: «من غیر أن یلاحظ مع العلة» مطرح نیست. شما آن امکانی را که لازمه ی ذات ماهیت است چه می گویید؟ آن عدمی را که قطع نظر از علت لازمه ی ذات ماهیت است چه می گویید؟ امکانی که لازم ماهیت است تقدم دارد- به حسب تقدم عقلی- بر ایجاب و ایجاد و علت و وجود و وجوب. امکان ذاتی که لازم ماهیت است، بر همه ی این مراتب تقدم عقلی دارد؛ یعنی عقل در ابتدا ماهیت را طرح می کند، بعد امکانش را طرح می کند و بعد رابطه اش با علت را طرح می کند. بله، اگر مطلب را به تعبیر دیگری- که بزودی به آن اشاره خواهیم کرد- بیان می کردند این اشکال مرتفع می شد.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است