در
کتابخانه
بازدید : 1436818تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
شرح مبسوط منظومه
Expand مقدمه مقدمه
Expand <span class="HFormat">مقصد اول: امور عامّه</span>مقصد اول: امور عامّه
Expand <span class="HFormat">ادامه فریده اول وجود و عدم</span>ادامه فریده اول وجود و عدم
Expand <span class="HFormat">فریده ی دوم</span>مواد ثلاث<span class="HFormat">وجوب و امکان و امتناع</span>فریده ی دوممواد ثلاثوجوب و امکان و امتناع
Expand فریده ی سوم: حُدوث و قدم فریده ی سوم: حُدوث و قدم
فریده چهارم قوه و فعل
Collapse فریده ی پنجم: ماهیت و لواحق آن فریده ی پنجم: ماهیت و لواحق آن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
مرحوم آقای بروجردی که در مسائل، مرد فکور و صاحبنظری بود گاهی از خودش واقعاً اظهار نظر می کرد. ایشان یک حرف ابتکاری در اینجا آورده که نظریه ی عمیقی است گرچه در نهایت امر قابل خدشه است. ایشان گفته است که این اشکال از اینجا پیدا شده که خیال کرده اند که در این تقسیم، مقسم ماهیت است و ماهیت تقسیم شده به چند قسم؛ بعد گفته اند پس فرق بین مقسم و قسمش چیست؟ اگر واقعاً مقسم ماهیت می بود این اشکال وارد بود که فرق بین مقسم و قسم چیست، ولی اینجا اصلاً مقسم ماهیت نیست، مقسم اعتبار است. ما ماهیت را تقسیم نمی کنیم. ماهیت آن وقت تقسیم می شود که می گوییم انسان یا عالم است یا جاهل، یا سفید است یا سیاه؛ کتاب یا چاپی است یا خطی، یا فارسی است یا عربی، و امثال اینها. در اینجا در قضیه ای که می گوییم مثلاً من انسان را دوست دارم، می گویید یا انسان مطلق را دوست داری، یا انسان عالم را دوست داری و یا انسان غیر عالم را دوست داری. این انسان نیست که سه قسم شده است، اعتبار است که سه قسم شده است؛ یعنی شما سه اعتبار روی ماهیت کرده اید؛ اعتبار به عنوان یک عمل ذهنی یعنی لحاظ. این عمل ذهنی روی ماهیت سه گونه ممکن است صورت بگیرد. ما در حقیقت نخواسته ایم بگوییم ماهیت سه جور است، ماهیت یک جور بیشتر نیست ولی ذهن که روی ماهیت عمل می کند و ماهیت را تصور می کند و لحاظ می کند و به
مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 579
تعبیر فلاسفه اعتبار می کند، سه جور اعتبار می کند. پس اعتبار سه گونه است:

اعتباری که مطلق است؛ یعنی اعتبار کردن ماهیت به همان شکل مطلق که یک نوع اعتبار ماهیت است. نوع دیگر اعتبارکردن ماهیت به طور مقید است؛ ویک نوع اعتبار کردن، اعتبار کردن ماهیت به طور مقید به عدم است. پس اینکه در تقسیم دچار اشکال شده ایم و این سؤال برایمان پیش آمده، [علتش این است که ] خیال کرده ایم که ماهیت سه قسم می شود: لابشرط، بشرط شی ء و بشرط لا؛ داده ایم هم مقسم لابشرط است، هم قسم لابشرط است، پس فرق بین قسم و مقسم در چیست؛ این اشکال در صورتی است که ماهیت تقسیم شده باشد. کلمه اسم است، فعل است و حرف. این تقسیم کلمه است چون کلمه در خارج یا اسم است یا فعل است یا حرف. انسان در خارج یا عالم است یا غیرعالم؛ [این تقسیم انسان است. اما اینکه ] انسان یا لابشرط اعتبار می شود یا بشرط لا اعتبار می شود و یا بشرط شی ء؛ معنایش این است که اعتبار ماهیت سه گونه است نه اینکه ماهیت سه گونه باشد.

ایشان به این صورت اشکال را مرتفع کرده اند [1].

مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 580
گفتیم که این یک نظریه ی ظریفی است؛ دقیق است ولی نظریه ی تمامی نیست. چرا تمام نیست؟ برای اینکه اعتبار همان طور که گفتیم یعنی لحاظ. مگر لحاظ غیر از خود وجود ذهنی است؟ خود وجود ذهنی است و چیز دیگری نیست. وقتی ذهن ماهیتی را اعتبار می کند یعنی ماهیت که در ذهن من وجود پیدا می کند این شکل را پیدا می کند. یک وقت من انسان را لحاظ می کنم یعنی در ذهن خودم به وجود می آورم و می خواهم حکمی را بر آن بار کنم، انسان مطلق را، یعنی این وجود را مطلق در ذهن می آورم، این ماهیتی که در ذهن من می آید به طور مطلق وجود پیدا می کند؛ و یک وقت هم وجود مقیّد پیدا می کند. در واقع «لحاظ» و «ماهیت» در ذهن دو چیز نیستند، اعتبار و معتبر دو چیز نیستند، مثل اینکه بگوییم در خارج، وجود و ماهیت دو چیز است. در خارج، اینها یک چیزند، در ذهن هم یک چیز است. . . [2]یعنی وجود ماهیت در ذهن، نه اینکه چیز دیگر باشد. اینجا اگر شما می گویید اعتبار بر سه قسم می شود، باز برمی گردد به همان خود ماهیت از آن جهت که حتی وجود را هم از آن تجرید کرده اید. ماهیت لحاظ شده یعنی ماهیت موجود در ذهن. همیشه گفته ایم یکی از معجزات ذهن که باید دقیقاً شناخت قدرت تجرید ذهن است.


[1] . - این حرف را در مورد کلمه نمی شود زد؟ .

استاد: نه، اعتبار کلمه که سه تا نیست؛ کلمه در خارج، خودش سه حالت دارد.

- در واقع ایشان مشکل را این گونه حل کرده اند که آمده اند فرق بین ذهن و عین را پیش کشیده اند؟ .

استاد: نه، [گفته اند] که اینجا مقسم چیست؟ ما چه را تقسیم می کنیم؟ ما وقتی یک شی ء را تقسیم می کنیم مقسم را باید به دست آوریم که چیست. شما می گویید: «مسلمان یا شیعه است یا سنی» . مسلمان یک معنای اعم است یعنی کسی که به شهادتین اعتراف دارد. وقتی می گوییم مسلمان، چنین مفهومی را در نظر می گیریم. حال اگر یک سنی متعصب شیعه را مسلمان نداند یا شیعه سنی را مسلمان نداند اینها دیگر از بحث اساساً خارج است. مسلمان که بنا به تعریف قائل به شهادتین است یا شیعه است و یا سنی؛ یعنی مسلمان یک معنای عام است و در خارج دوگونه مصداق دارد: مصداق سنی و مصداق شیعه. «کلمه» یک مفهوم عام است که در خارج سه گونه مصداق دارد: اسم (زید و عمرو و بکر) فعل (ضَرَبَ و اَکْرَمَ) حرف (مِن و الی ) . اما وقتی که می گویید ماهیت سه گونه است: لابشرط، بشرط لا و بشرط شی ء، این لابشرط و بشرط لا و بشرط شی ء کجایند؟ این اعتبارات ذهن است. پس، از همان اول بگو که «اعتبار» سه گونه است.

- چه فرقی می کند، بحث می رود روی خود اعتبار.

استاد: نه، نمی گوییم که اعتبار، لابشرط است و. . . ؛ لابشرطیت صفت ماهیت است. اگر می گفتیم خود اعتبار لابشرط است، خود اعتبار بشرطلا است و خود اعتبار بشرط شی ء است، بله اشکال وارد بود؛ ولی این طور می گوییم: اعتبارِ ماهیت سه گونه است: اعتبار ماهیت بشرط شی ء، اعتبار ماهیت بشرط لا، اعتبار ماهیت لابشرط؛ یعنی خود اعتبار بر سه گونه است.

- ما ماهیت را می فهمیم که می گوییم ماهیت یا این است یا آن.

استاد: نه، حرف ایشان این است که اشتباه از اینجا ناشی می شود که شما تقسیم را که در واقع روی اعتبار صورت می گیرد می برید روی معتبَر؛ در حالی که فرق است میان این که معتبر سه قسم باشد یا اعتبار سه قسم باشد.
[2] . [افتادگی از اصل نوار است ] .
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است