در
کتابخانه
بازدید : 1436815تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
شرح مبسوط منظومه
Expand مقدمه مقدمه
Expand <span class="HFormat">مقصد اول: امور عامّه</span>مقصد اول: امور عامّه
Expand <span class="HFormat">ادامه فریده اول وجود و عدم</span>ادامه فریده اول وجود و عدم
Collapse <span class="HFormat">فریده ی دوم</span>مواد ثلاث<span class="HFormat">وجوب و امکان و امتناع</span>فریده ی دوممواد ثلاثوجوب و امکان و امتناع
Expand مواد ثلاث و اقسام وجودمواد ثلاث و اقسام وجود
Expand جهات ثلاث و بداهت آنهاجهات ثلاث و بداهت آنها
Expand اعتباری بودن مواد ثلاث اعتباری بودن مواد ثلاث
Expand اقسام هریك از مواد ثلاث (1) اقسام هریك از مواد ثلاث (1)
Expand اقسام هریک از مواد ثلاث (2) اقسام هریک از مواد ثلاث (2)
Expand <span class="HFormat">امكان</span>امكان
Collapse شناخت شناخت
Expand شناخت (1) شناخت (1)
Expand شناخت (2) شناخت (2)
Collapse شناخت (3) شناخت (3)
Expand شناخت (4) شناخت (4)
Expand فریده ی سوم: حُدوث و قدم فریده ی سوم: حُدوث و قدم
فریده چهارم قوه و فعل
Expand فریده ی پنجم: ماهیت و لواحق آن فریده ی پنجم: ماهیت و لواحق آن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
اینها بیگانه ی از خارج هم نیستند. با اینکه مصداق مستقلی در عالم خارج ندارند ولی درعین حال می بینید به وسائط از خارج گرفته شده اند.

در ابتدا اینها به صورت یک معانی حرفی در رابطه ی میان دو معقول اوّلی که آن دو معقول اوّلی از راه حواس و تماس مستقیم ذهن با یک پدیده پیدا شده است [وجود دارند] . مثلاً ما می گوییم: «زید قائم است» و یا یک بچه ی کوچک در این حد فکر می کند که این مادر من است؛ این شیر است؛ این آب است [1]. بعد ذهن قدرت پیدا می کند و به مرحله ای می رسد که از این معنی حرفی معنی اسمی انتزاع می کند. از این «زید قائم است» ، از این چیزی که با کلمه ی «است» به صورت معنی حرفی بیان می شود، «هست» ، «هستی» و «وجود» را انتزاع می کند. اینجاست که ما پی می بریم به اینکه این «هستی» یک مفهومی نیست که- آن طور که کانت می گوید- قبل از اینکه اصلاً یک معقول اوّلی به ذهن آمده باشد همین طور گتره ای در ذهن وجود داشته باشد. همچنانکه مفهوم «هستی» مثل مفهوم سفیدی نیست که مستقیماً از بیرون گرفته شده باشد، چون «هستی» پدیده ی خاصی نیست. چیزی به طور مستقیم به ذهن می آید که یک پدیده ی خاص درمقابل سایر پدیده ها باشد، مانند سفیدی و سیاهی و گرمی و سردی که می گوییم: این سفیدی است، آن سیاهی است، این گرمی است، آن سردی است. هستی یک چیزی است که بر همه صدق می کند. مفهوم «هستی» به این شکل از خارج گرفته شده است که بعد از آنکه معقولات اولیه به ذهن می آید و بعد از آنکه رابطه ها به ذهن می آید این مفهوم از همان رابطه ها انتزاع می شود. این مفهوم مع الواسطه از خارج گرفته شده است نه بلاواسطه [2].

مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 303
بعد که این مفهوم از خارج گرفته شد خودش پایه ی یک سلسله تفکرات قرار می گیرد. آن وقت اینجاست که انسان به عالی ترین مفاهیم و به عالی ترین ابزار تفکر خودش دست می یابد. وسیع ترین اندیشه هایی که بشر در این عالم دارد در پرتو همین معانی و مفاهیم است؛ و از این جهت است که معرفت و شناخت انسان بعد از پیدایش این معانی و مفاهیم به طور حیرت انگیزی وسعت و گسترش می یابد. و همه ی اینها هم راهی به عالم بیرون است، همه ی اینها کانالی از ذهن به عالم بیرون است اما برخلاف تصور مادیون همه ی تصورات همان تصویر مستقیم بیرون نیست. همه ی اینها راه و کانالی از ذهن به عالم بیرون است، راه و کانالهایی که کارآیی اینها هزارها، میلیونها و بلکه غیرمتناهی برابر کارآیی همان معقولات اولیه ای است که پایه و مایه ی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 304
اصلی، خود آنها بودند، یعنی همان امور مشترکی که حیوان و انسان به طور متساوی آنها را در ذهن خودشان منعکس می کنند.

این معانی و مفاهیم را که تصویر مستقیم خارج نیستند اما به وسائطی از خارج گرفته شده اند باید «مفاهیم غیرمستقیم» نامید. معقولات اولیه را باید گفت «مفاهیم مستقیم» و اینها را باید گفت «مفاهیم غیرمستقیم» .

پس معقولات ثانیه ی منطقی به نوعی شناخت را گسترش می دهند و اینها به نوع دیگر. معقولات ثانیه ی منطقی به این نحو شناخت را گسترش می دهند که مفاهیم و معقولات اولی وقتی در ذهن می آید فقط نوعی سعه پیدا می کند. کلیت، جزئیت و امثال اینها از این قبیل است. ولی اینها به نوع دیگر شناخت و معرفت انسان را گسترش می دهند و به نوع دیگر ابزار شناخت انسان واقع می شوند.


[1] . اینکه آیا همین مقدار فکر کردن را حیوانات دارند یا ندارند عده ای معتقدند که این مقدار تفکر- یعنی تفکرات به اصطلاح وهمی و رابطه میان جزئیات برقرار کردن- را حیوانات هم دارند و تفکر عقلی است که حیوانات ندارند.
[2] . - در روانشناسی کودک این مطلب هست که کودک در ابتدا خارج را به همان صورت واقع و به صورت رابطه ادراک می کند یعنی پیش از اینکه اشیاء را به طور مستقل تصور کند تصدیق می کند. مثلاً قبل از اینکه از «مادر» و از «خود» به صورت مستقل تصوری داشته باشد به این تصدیق که «این مادر من است» پی برده است.

استاد: اگر انسان بخواهد قائل به تقدم زمانی تصور بر تصدیق باشد به این معنا که بگوید اشیاء در ذهن کودک در ابتدا به صورت مستقل تصور می شود یعنی ذهن کودک در آن ابتدای ابتدا تصویربردار محض است: تصویری از پدر دارد، تصویری از مادر دارد، تصویری از خودش دارد، سپس در زمانهای بعد رابطه برقرار می کند و این فکر برایش پیدا می شود که مثلا «این مادر من است» ، یعنی اگر مسأله ی زمان مطرح باشد، این مسأله ای است که من نمی گویم صحیح است، بلکه قابل خدشه و مناقشه است. ممکن است با قرائن روانشناسی ثابت کرد که زماناً چنین نیست؛ ذهن کودک در ابتدا خارج را آنچنان که هست در خود می پذیرد. وقتی که در آن ابتدای ابتدا خارج را آنچنان که هست یعنی به صورت یک فکر، به صورت یک اندیشه، به صورت یک قضیه و به صورت یک تصدیق پذیرفت، در مرحله ی بعد موضوع را از محمول مستقل می کند.

ولی وقتی ما می گوییم تصور بر تصدیق تقدم دارد مقصودمان آن چیزی است که منطقیین و فلاسفه می گویند؛ مقصود تقدم رتبی است نه تقدم زمانی؛ یعنی تصدیق فرع بر تصور است؛ چگونه؟ یعنی همان جا در ضمن آن تصدیق همیشه تصوری هم وجود دارد.

مقصود همان تصوری است که در ضمن تصدیق وجود دارد، زیرا اگر تصور نباشد اصلا تصدیقی وجود ندارد؛ یعنی درحالی که این تصورها درهم آمیخته است و به صورت یک تصدیق درآمده است درعین حال تصوری از موضوع، تصوری از محمول و تصدیق به رابطه ی میان اینها وجود دارد. درحالی که اینها با هم آمیخته هستند ولی تصور در آنجا وجود دارد؛ یعنی در هر تصدیقی تصور وجود دارد. آن تصوری که بعد از تصدیق وجود دارد تصوری است که تصدیق همراهش نباشد. آن تصور را می شود گفت که بعد از تصدیق پیدا می شود ولی تصورهایی که لازمه ی تصدیق است، آنها همیشه همراه تصدیق هست و آن تصورها تقدم رتبی دارند بر تصدیق، نه اینکه حتماً تقدم زمانی دارند بر تصدیق. پس اینکه می گویند: «تصدیقِ بلاتصور محال است» حرف درستی است.

- اما تصور بدون تصدیق ممکن است.

استاد: بله.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است