در
کتابخانه
بازدید : 1436909تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
شرح مبسوط منظومه
Expand مقدمه مقدمه
Expand <span class="HFormat">مقصد اول: امور عامّه</span>مقصد اول: امور عامّه
Expand <span class="HFormat">ادامه فریده اول وجود و عدم</span>ادامه فریده اول وجود و عدم
Expand <span class="HFormat">فریده ی دوم</span>مواد ثلاث<span class="HFormat">وجوب و امکان و امتناع</span>فریده ی دوممواد ثلاثوجوب و امکان و امتناع
Expand فریده ی سوم: حُدوث و قدم فریده ی سوم: حُدوث و قدم
فریده چهارم قوه و فعل
Collapse فریده ی پنجم: ماهیت و لواحق آن فریده ی پنجم: ماهیت و لواحق آن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
وقتی می گوییم «حیثیت» یعنی یک چیز ممکن است چند جنبه داشته باشد ولو اینکه این جنبه ها، جنبه هایی باشد که ذهن با تحلیل به دست می آورد. وقتی می گوییم این شی ء از این حیث چنین است، یعنی از این جنبه ی خاص؛ به سایر جنبه هایش کاری نداریم. مثلاً ما می گوییم انسان موجودی قابل رشد و نمو است.

آیا انسان از آن جهت که انسان است یعنی حیوان ناطق است و از آن جهت که دارای عقل و شعور است این حکم را دارد؟ می گویید نه. آیا از آن جهت که حیوانی از حیوانات است رشد و نمو دارد؟ نه. آیا از آن جهت که ترکیبی از عناصر است رشد و نمو دارد؟ نه. پس از چه جهت رشد و نمو دارد؟ از آن جهت که جسم خاصی است
مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 553
که به آن اعتبار جسمِ زنده است (اعم از گیاه و حیوان) . پس از آن جهت که جسم زنده است نمو می کند، نه از آن جهت که جسم است یا ترکیبی از عناصر است و یا حیوان حساس است و حس و اراده دارد، نه از آن حیث که تعقل و تفکر دارد، بلکه از آن جهت که زنده است. این معنای حیثیت است.

وقتی که ذهن اشیاء را اعتبار می کند یکی از اعتباراتش این است که یک ذات را از آن جهت اعتبار می کند که ذات، ذات است؛ یعنی غیر از ذات هیچ چیز دیگر را اعتبار نمی کند، فقط خود ذات را لحاظ می کند. آیا اگر ما یک ذات و ماهیتی را از آن جهت که خودش خودش است اعتبار کنیم، از آن حیث استحقاق حمل چیزی را بر خودش غیر از ذاتیاتش دارد یا ندارد؟ ندارد. اگر ما به ماهیتی نظر کنیم از آن حیث که خودش است و فقط خودش را در نظر بگیریم و ماوراء خودش را در نظر نگیریم، در آن مرحله استحقاق حمل هیچ چیزی را ندارد الاّ خودش، و ذاتیاتش (جنس و فصلش) ؛ عین خودش بر خودش تکرار می شود.

انسان به عنوان یک ماهیت از آن جهت که انسان است فقط انسان است. اگر انسان را در نظر بگیریم، از آن جهت که انسان انسان است، فقط انسان است، حیوان است، ناطق است و هیچ معنای دیگری در این مرتبه بر او حمل نمی شود حتی وجود و حتی وحدت و امثال اینها. آیا مقصود حکما از اینکه می گویند: «الماهیة من حیث هی لیست الاّ هی، لیست بموجودة و لیست بمعدومة» ارتفاع نقیضین است؟ آیا «نه واحد است و نه کثیر» [ارتفاع نقیضین است ] ؟ (اینها اگر نقیضین هم نباشند شبیه نقیضین هستند. تقابل واحد و کثیر محل بحث است؛ به هر حال متقابلینی هستند که ارتفاعشان نشاید) .

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است