در
کتابخانه
بازدید : 1436581تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
شرح مبسوط منظومه
Expand مقدمه مقدمه
Expand <span class="HFormat">مقصد اول: امور عامّه</span>مقصد اول: امور عامّه
Expand <span class="HFormat">ادامه فریده اول وجود و عدم</span>ادامه فریده اول وجود و عدم
Expand <span class="HFormat">فریده ی دوم</span>مواد ثلاث<span class="HFormat">وجوب و امکان و امتناع</span>فریده ی دوممواد ثلاثوجوب و امکان و امتناع
Collapse فریده ی سوم: حُدوث و قدم فریده ی سوم: حُدوث و قدم
Expand <span class="HFormat">حدوث و قدم</span>حدوث و قدم
Collapse سبق و لحوق سبق و لحوق
فریده چهارم قوه و فعل
Expand فریده ی پنجم: ماهیت و لواحق آن فریده ی پنجم: ماهیت و لواحق آن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
قسم چهارم از سبق چیزی است که فلاسفه آن را «سبق بالطبع» نامیده اند، مانند تقدمی که علت ناقصه بر معلول خودش دارد.

توضیح اینکه ما دوگونه علت داریم: علت تامه و علت ناقصه. اگر علت شی ء، مرکب باشد و ما همه ی اجزاء و شرایط را درنظر بگیریم به طوری که با بودن آنها پیدایش معلول نیاز به هیچ چیز دیگری نداشته باشد آن را «علت تامه» می گوییم، و اما اگر بعضی از اجزاء علت تامه را درنظر بگیریم- ولو اینکه همه ی اجزاء را درنظر بگیریم منهای یک جزء- آن را «علت ناقصه» می نامیم.

علت تامه و علت ناقصه در این جهت مشترکند که اگر علت نباشد بالضروره معلول هم نیست، ولی فرقشان در این جهت است که اگر علت تامه وجود داشته باشد بالضروره معلول وجود دارد، اما چنین نیست که اگر علت ناقصه وجود داشته باشد بالضروره معلول وجود پیدا کند، بلکه اگر علت ناقصه وجود داشته باشد و آن
مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 473
جزء یا اجزاء مکمل دیگر هم وجود داشته باشد معلول وجود دارد و اگر جزء یا اجزاء مکمل دیگر وجود نداشته باشد معلول وجود ندارد. بنابراین یک رابطه ی اینچنینی در اینجا هست که «لایمکن ان یکون للمعلول وجود الاّ و للعلّة وجود» ولی «یمکن ان یکون للعلّة وجود ولایکون للمعلول وجود» ؛ یعنی در علت ناقصه هرگاه معلول وجود داشته باشد علت حتماً وجود دارد اما هرگاه که علت وجود دارد ضرورت ندارد که معلول هم وجود داشته باشد؛ امکان دارد که معلول وجود نداشته باشد.

این نوع از تقدم و تأخر را «تقدم و تأخر بالطبع» می گویند و امر مشترک را در اینجا «وجود» گرفته اند. علت موجود است، معلول هم موجود است ولی علت در وجود داشتن تقدم دارد بر معلول در وجود داشتن [1].

مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 474
پس ملاک تقدم و تأخر در اینجا «وجود» است، که بعداً راجع به ملاکها به تفصیل بیشتری باید بحث کنیم [2].


[1] . - البته مقصود علت ناقصه است نه علت تامه.

استاد: همان علت ناقصه را داریم می گوییم، چون در علت ناقصه اگر معلول وجود داشته باشد علت حتماً وجود دارد ولی اگر علت وجود داشته باشد ضرورت ندارد که معلول وجود داشته باشد.

- یعنی شما تصریح می کنید که علتْ اینجا اعم از ناقصه و تامه است؟ .

استاد: نه، علت ناقصه را عرض می کنم. وقتی که ما «علت ناقصه» می گوییم این بشرط لانیست. فرض کنید ما یک علتی داریم که پنج جزء دارد. این چهار جزء را ما «علت ناقصه» می نامیم. این چهار جزء را وقتی که تنها اعتبار کنیم علت ناقصه است. حال یک وقت هست که این جزء دیگر هم در کنار علت ناقصه هست، آن وقت می شود «علت تامه» ، و یک وقت هست که این جزء دیگر در کنارش نیست، می شود همان «علت ناقصه» . معنی علت ناقصه این نیست که حتماً جزء دیگر نباشد؛ یعنی این چهار جزء، علت ناقصه است اعم از اینکه آن جزء دیگر باشد یا نباشد. وقتی که فقط این چهار جزء را اعتبار کنیم آن را «علت ناقصه» می گوییم. البته معلوم است که اینها اصطلاح است. ممکن است شما بگویید آن وقتی علت را «علت ناقصه» می گوییم که بشرط لا اعتبار کنیم یعنی این چهار جزء را درنظر بگیریم به شرطی که آن جزء دیگر وجود نداشته باشد. آن وقت البته تعبیر درباره اش فرق می کند.

- اینجا لابشرط است.

استاد: بله، اینجا لابشرط است.

- اگر علت تامه هم باشد باز فرق نمی کند.

استاد: نه، در علت تامه یک نکته دیگر هست که بعد به آن اشاره خواهیم کرد.
[2] . در «سبق بالترتیب» چون مسأله روشنتر بود ملاک را ذکر کردیم ولی در اینجا چون مسأله تا اندازه ای مبهمتر و مشکلتر است ملاک را ذکر نمی کنیم تا هنگامی که خود حاجی درباره ی ملاکها بحث می کند درباره اش بحث کنیم.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است