از اینجا وقتی که معنی امکان ذاتی درنظرمان تغییر کرد (زیرا تاکنون به صورت
یک امر اصیل به نظر ما می آمد و اکنون حالت شبح متبع وجود را پیدا کرد) مسأله ی
امکان استعدادی و رابطه اش با امکان ذاتی حل می شود.
در امکان استعدادی آن چیزی که ما امکان را به آن نسبت می دهیم دیگر.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج10، ص: 239
ماهیت
نیست. این امکانی که تاکنون بحث می کردیم [یعنی امکان ذاتی ] درموردی بود که
ماهیت را یک طرف قرار می دادیم و وجود را طرف دیگر. در امکان استعدادی بحث
اساساً روی یک موجود (یک موجود عینی) است نه صرف اینکه یک ماهیت کلی
را در ذهن درنظر بگیریم و بگوییم: «الانسان موجودٌ» و بعد بگوییم: «الانسان
ممکن الوجود» . بحث بر سر امور عینی است و آن این است که این شی ء عینی مثلاً این
نطفه استعداد انسانیت دارد؛ می خواهیم بگوییم انسانی امکان وجود در این نطفه ی
بالخصوص دارد. در اینجا ما یک «ماهیت بماهی» را درنظر نگرفته ایم، بلکه ماهیت
به قید وجود یعنی یک شی ء عینی واقعی را درنظر گرفته ایم. در اینجا وجود دخالت
دارد. این معنایش این است که امکانِ شدنِ فلان شی ء در این وجود و این موجود
هست. مثلاً در این طفل امکان رجل شدن هست. این امکان، امکان واقعی است،
چون در اینجا این موجود یعنی این طفل واقعاً رجل می شود. این دیگر بدون شائبه ی
مجازیت است؛ هیچ گونه شائبه ی مجازیت در آن نیست؛ نه اینکه چیزی در اینجا
رجل می شود که اگر ما آن را به این طفل نسبت می دهیم بالعرض والمجاز نسبت
می دهیم، چون طفل یعنی این شی ء موجود. اینجا دیگر ماهیت محض اعتبار
نمی کنیم، بلکه ماهیت به قید وجود را اعتبار می کنیم. در ماهیت به قید وجود، امکان
را به همان معنا که قدما به ماهیت نسبت می دادند- که بنابر اصالت وجود غلط از آب
درآمد- به این [ماهیت موجود] نسبت می دهیم.
پس امکان استعدادی عین امکان ذاتی است ولی عین آن امکان ذاتی ای که قدما
درباره ی ماهیت فرض می کردند و غلط از آب درآمد، و غیر از امکان ذاتی است اما
آن امکان ذاتی واقعی که ما اکنون در اینجا باید به آن نسبت بدهیم، یعنی امکان
اتصاف به وجودْ بالعرض.