بحث درباره ی شبهه ی معروف معدوم مطلق بود. گفتیم كه در این شبهه ی معدوم مطلق
مسأله ای مطرح است كه اگر چه به این نام خوانده نشده است ولی همین است و باید
آن را به اصطلاح یك نوع تعارض و تناقض منطقی نامید و باید این قضیه را حل كرد
كه چگونه می گوییم: «المعدوم المطلق لا یخبر عنه» و حال آنكه خود همین خبری است
درباره ی معدوم مطلق؟
این شبهه را گاهی تحت عنوان مجهول مطلق ذكر می كنند و گاهی تحت عنوان
معدوم مطلق، كه ریشه ی شبهه ی معدوم مطلق هم در مجهول مطلق است، یعنی ملاك
اشكال همان مجهول مطلق است. وقتی ما می گوییم: «معدوم مطلق» مقصود آن
چیزی است كه نه در خارج و نه در ذهن وجود ندارد. وقتی بگوییم «مجهول مطلق»
یعنی آنچه كه در ذهن وجود ندارد، كاری به خارج نداریم. به هر حال ملاك اشكال،
نبودن در ذهن است نه نبودن در خارج؛ یعنی بود و نبود در خارج تأثیری در اشكال
ندارد. پس ملاك اشكال، المعدوم فی الذهن است خواه اینكه موجود در خارج باشد
مجموعه آثار شهید مطهری . ج9، ص: 570
یا موجود در خارج نباشد
[1]. المعدوم فی الذهن یعنی المجهول المطلق؛ چرا؟ چون
اینجا بحث سر خبر است؛ بحث بر سر این است كه از معدوم مطلق نمی شود خبر داد.
موضوع، خبر دادن از امری است كه در ذهن وجود داشته باشد، یعنی آنچه در خبر
دادن به او نیاز هست وجود در ذهن است نه وجود در خارج؛ یعنی اگر شی ء در
خارج وجود نداشته باشد ولی در ذهن وجود داشته باشد می شود از او خبر داد
[2]ولی
اگر چیزی در خارج وجود داشته باشد اما در ذهن وجود نداشته باشد امكان ندارد
بشود از او خبر داد. پس ملاك، لا موجودیت در ذهن است و لا موجودیت در ذهن
مساوی می شود با مجهول بودن. پس ریشه ی اشكال معدوم مطلق «مجهول مطلق»
است.
[1] . - و لو اینكه وجود خارجی هم داشته باشد؟
استاد: بله، آن تأثیری ندارد.
[2] . - یعنی ممكن است چیزی مجهول مطلق باشد، اما معدوم مطلق نباشد.
استاد: بله، همین جور است.