عنوان فصل شامل دو مطلب است: یكی اثبات ماده به وسیله ی برهان- كه البته
«ماده» در اصطلاح فلسفه با «ماده» در اصطلاح علوم طبیعی متفاوت است و ماده به
معنای دوم نیازمند به اثبات نیست- و دیگر بیان ماهیت صورت جسمیه یعنی تعریف
آن.
ماده به یك معنا مورد اتفاق همه ی مسلكهاست و آن این است كه مقصود از ماده
«حامل استعداد» باشد. حالا نمی دانم ماده ترجمه ی كدام لغت یونانی است؛ ولی در
ترجمه ی عربی از كلمه ی «مدّ» به معنای كشیدن گرفته شده است. ماده یعنی آن چیزی كه
قابل كشیدن و كشش است. مثلاً آبی كه از چشمه ای از زمین می جوشد، فقها
می گویند دو قسم است: یكی آبی كه مادّه دارد، و دیگر آبی كه ماده ندارد. آبی كه ماده
دارد، یعنی اگر از آن برندارید همین طور هست ولی اگر مقداری از آن را بردارید
جایش پر می شود و اگر دوباره بردارید دوباره جایش پر می شود. مثلاً آب چاه اینطور
است كه اگر آن را خالی كنید دو مرتبه پر می شود.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج7، ص: 150
پس كلمه ی «مادّه» از این جهت به كار رفته است كه مسلّم است در جهان چیزی
وجود دارد كه حكم یك منبع را دارد كه كشش پیدا می كند.
حالا فارغ از پیچ و خم های حرفهای فیلسوفان، مثلاً می گوییم این گندم مادّه
است برای اینكه بعداً بوته ای به وجود آید؛ یعنی می شود این را مایه قرار داد برای
اینكه یك بوته ی گندم به وجود بیاید. اینجا در عرف عام كسی نمی آید ماهیّت ماده را
تعریف كند كه چیست؛ یعنی عالم ما عالم مادّه است و در آن اشیائی حامل استعداد
اشیاء دیگر هستند یعنی در آنها استعداد تبدیل شدن به شی ء دیگر هست، به اصطلاح
امروز استعداد «شدن» در آنها هست. این مطلب غیر قابل بحث است و كسی آن را
انكار نمی كند. حاجی در
منظومه می گوید: «انّ الهیولی الاعمّ، أعنی ما حمل قوّة شی ء. . . »
یعنی هیولای به معنای عام، آن كه حامل استعداد شی ء دیگر است، مورد قبول همه ی
مسلكها اعم از یونانی، هندی، مادی، الهی، مشّائی و اشراقی است، منتها اختلاف بر
سر یك معنی دقیق تری است و آن این است كه حقیقت و ماهیت آن چیزی كه ماده
می شود برای شی ء دیگر چیست؟ كه حاجی در
منظومه اقوال مختلف را خوب خلاصه
كرده است.