در
کتابخانه
بازدید : 1234871تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand درسهای اشارات درسهای اشارات
Collapse درسهای  <span class="BookName">نجات</span> درسهای نجات
Collapse فصل (1) فی بیان أقسام الموجودفصل (1) فی بیان أقسام الموجود
Expand فصل (2) فی اثبات المادة و بیان ماهیة الصورة الجسمیةفصل (2) فی اثبات المادة و بیان ماهیة الصورة الجسمیة
Expand فصل (3) فی أن الصورة الجسمیة مقارنة للمادة فی جمیع الاجسام عمومافصل (3) فی أن الصورة الجسمیة مقارنة للمادة فی جمیع الاجسام عموما
Expand فصل (4) فی اثبات التخلخل و التكاثف فصل (4) فی اثبات التخلخل و التكاثف
Expand فصل (5) فی ترتیب الموجودات فصل (5) فی ترتیب الموجودات
Expand درسهای الهیّات <span class="BookName"> «شفا» </span> درسهای الهیّات «شفا»
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
و اما راجع به جهت اول كه «موجود» بی نیاز از تعریف است، بیانی داشتیم درباره ی ملاك نیاز به تعریف یا ملاك بی نیازی از تعریف. شیخ در نجات جمله ای را آورده است كه عین آن را حاجی سبزواری در اول منظومه از او نقل كرده بدون اینكه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج7، ص: 139
تفسیری كرده باشد ولی قهراً شارحان و مدرّسان منظومه گفته اند كه معنی آن چیست.

شیخ می فرماید كه «موجود» نیاز به شرح و تعریف ندارد «لأنّه مبدأ أوّل لكلّ شرح» چون مبدأ اول هر شرح و تعریفی است؛ یعنی این مفهوم در هر تعریفی از تعریفات عالم اخذ شده است؛ و اگر خود این مفهوم نیاز به تعریف داشته باشد، هیچ چیزی در عالم قابل تعریف نخواهد بود و اصلاً تعریف كردن در عالم غلط می شود؛ چون تعریف كردن یعنی تحلیل كردن و تجزیه ی ذهنی كردن، بدین معنی كه شی ء را به اجزاء اولیه اش تحلیل می كنیم، كه آن اجزاء را مبادی او می گویند (اصطلاحا «مبادی تصوری» می گویند) . البته این مبادی هم به نوبه ی خود ممكن است نیاز به تعریف داشته باشند یعنی تحلیل ثانویّه داشته باشند كه آنها را هم تحلیل می كنیم به اجزاء اولیه، و باز ممكن است حتّی آن اجزاء اولیه هم نیاز به تحلیل داشته باشند كه باز تحلیل می كنیم، ولی به هر حال در نهایت امر باید برگردد به مبادی اول یعنی به مبادئی كه آنها دیگر مبدأ ندارند؛ البته نباید كسی فكر كند كه مبدأ دارند ولی ما نمی توانیم تحلیل كنیم.

فرق است میان اینكه بگوییم مبدأ ندارند و اینكه بگوییم مبدأ دارند ولی ما قدرت نداریم تجزیه كنیم. این مطلب مثل این است كه كسانی می گویند در عالم اعیان، جسم مركّب است از ذرات؛ و یا اگر هم نگویند مركّب است از ذرات، بگویند این جسم در خارج قابل تقسیم است و هر جزئش هم قابل تقسیم است و باز اجزاء آن جزء هم قابل تقسیم است تا جایی كه به جزئی می رسیم كه دیگر نمی توانیم آن جزء را تقسیم كنیم چون خیلی كوچك است و تقسیم كردن آن از قدرت ما خارج است؛ ولی گاهی هم می گوییم به جزئی می رسیم كه او فی حدّ ذاته قابل تقسیم نیست.

كسانی كه در قدیم به جزء لا یتجزّی یا شكست ناپذیر قائل بودند مقصودشان این نبود كه انسان قدرت ندارد، بلكه مقصودشان این بود كه آن ذرات در ذات خودشان تقسیم نمی پذیرند و محال است كه تجزیه شوند. در اینجا هم همین طور است؛ وقتی می گوییم می رسیم به مبدئی كه آن مبدأ دیگر مبدأ ندارد، مقصود این نیست كه مبدأ دارد ولی ما نمی توانیم تحلیل كنیم، چون اگر داشته باشد كه باز نیازمند به تحلیل است، بلكه چون بسیط است مبدأ ندارد. عنصر ذهنی هم مثل عنصر و شی ء خارجی می تواند بسیط یا مركّب باشد. شی ء خارجی ممكن است از دو یا چند عنصر مركّب باشد و هر عنصر به نوبه ی خود مركّب از عناصر دیگری باشد، ولی در نهایت امر باید منتهی بشود به عنصری كه دیگر مركّب نباشد و بسیط باشد. عناصر ذهنی هم باید
مجموعه آثار شهید مطهری . ج7، ص: 140
همین جور باشند. حرف شیخ این است كه آن عناصر اولیه ی ذهنی بسیط هستند و از مبادی تصوریه می باشند، به اصطلاح «مبادی اول» هستند یعنی هیچ گونه تركّبی در آنها نیست.

اما در باب «موجود» یا در باب «وجود» چگونه می توانیم برای هر تعریفی، موجود را مبدأ بگیریم و بگوییم موجود یا وجود مبدأ اول هر تعریف است؟ (البته موجود یا وجود در اینجا فرقی نمی كند؛ یعنی چه مشتق را بگیریم و چه مبدأ اشتقاق را، تفاوتی ندارد) مگر تعاریف ما به اجناس و فصول نیست؟
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است