یکی این که می گوید: آیا صور معقوله به منزله ی لوازم ذات اول و لواحق ذات او
هستند؟ همان طور که ممکنات لوازمی دارند، بگوییم این صور معقوله هم لوازم ذات
اول هستند، یعنی به منزله ی اعراض ذات اول و لواحق ذات اول هستند.
البته این مطلب بعدها مورد مداقّه قرار گرفته است که لواحق یعنی چه؟ خود شما
قبول دارید که در آنجا عروض به معنای لحوق و به معنای انفعال معنی ندارد؛ آیا
جور دیگری از [عروض و لحوق ] فرض می شود یا نمی شود؟ که بهمنیار روی این
قضیه بحث کرده و بعد هم دیگران به آن پرداخته اند.
اجمالاً شیخ همین قدر می گوید که [صور معقوله ] به منزله ی لوازم باشد، و تصویر
ما از «لوازم» در اینجا همان کلمه ی «لواحق» و «اعراض» است؛ یعنی نسبت ذات حق
تعالی به اعیان موجودات نسبت معروض و عارض نیست، ولی نسبتش به «علم به
موجودات» نسبت معروض و عارض است؛ یعنی علم حق تعالی به موجودات،
عارض ذات حق تعالی است، که از این جهت با ممکنات یک جور می شود. الآن
علم ما به اشیاء دیگر عارض ذات ماست، با این خصوصیت که عروض اینها به نفس
توأم با نوعی انفعال و از قوه به فعلیت رسیدن است، ولی در ذات حق تعالی این
خصوصیت نیست. این یک فرضیه که می گوید نظام علمی لازم ذات حق و نظام
اعراض ذات حق است.