مسأله ی حکمت بالغه ی الهی با دلیل نظم قهراً رابطه ای دارد. این بحث از یک طرف
رابطه ای دارد با آن مسأله ای که حکمای ما آن را تحت عنوان «العالی لا یلتفت الی
السافل» می آورند، چون گفتیم که حکمت مساوی با عنایت است، و عنایت یعنی
اهتمام. عنایت درباره ی مخلوقات یعنی نوعی توجه و اهتمام به مخلوقات، که این
اهتمام با اصل «العالی لا یلتفت الی السافل» جور درنمی آید. البته گفتیم که به یک
معنا جمع آن جور می شود و آن وقتی است که حکمت را به همان شکلی که گفتیم
معنی کنیم. در آن صورت آن مشکل هم حل می شود.
از طرف دیگر رابطه ای هم با برهان نظم دارد. مشهورترین و معروف ترین و
عمومی ترین دلیلی که الهیون بر وجود خداوند اقامه می کنند مسأله ی نظام موجودات
است، نظام متقن موجودات، یا به تعبیر قرآن «اتقان صنع»
(صُنْعَ اَللّهِ اَلَّذِی أَتْقَنَ کُلَّ
شَیْ ءٍ) [1]، به تعبیر دیگر حکیمانه بودن نظام. در حکیمانه بودن نظام، گذشته از آن حرف اشاعره، به هر حال نوعی رابطه میان مقدمات و نتایج و میان اشیاء و
غایاتشان هست، خواه حکمت را به شکل بشری تفسیر کنیم، یعنی کاری که انسان
از آن کار خودش به هدف می رسد، و خواه حکمت را به آن شکلی که لایق ذات
ربوبی است معنی کنیم، یعنی رساندن اشیاء به غایات و اهدافشان. پس به هر حال
در مفهوم «حکمت» غایت داشتن و هدف داشتن و رابطه ی میان اشیاء و غایاتشان
مجموعه آثار شهید مطهری . ج8، ص: 455
هست. خواه رابطه ی مصنوعی از قبیل روابط بشری باشد و خواه رابطه ی ذاتی و طبیعی
آنچنانکه حکما می گویند؛ به هر حال چیزی هست. از این راه که نظام جهان نظام
حکیمانه است و میان اشیاء و غایاتشان رابطه برقرار است، استدلال می کنند بر
وجود خالق و بر این امر که عالم طبیعت به خود واگذاشته نیست. اگر عالم طبیعت
ماورائی نمی داشت این نظام را به خود نگرفته بود.