دو مطلب باقی می ماند که باید بیان کنیم. یک مطلب اینکه هیوم گفت برهان نظم
یک برهان تجربی است. ما می خواهیم ببینیم آیا به همان شکلی که او می گوید
تجربی است؟ در اینکه یک برهان طبیعی است شکی نیست، یعنی از طبیعت و
مطالعه ی طبیعت به دست می آید، ولی آیا به همان معنی که او می گوید تجربی است؟
یعنی همان جوری که یک پزشک وقتی که صدبار یک نوع بیماری را دید و علتش
را به دست آورد در دفعه ی صد و یکم هم که آن بیماری را می بیند وجود علتش را
کشف می کند، آیا مقصود تجربه ی به این صورت است؟ یا مقصود از «تجربی» و
«طبیعی» که می گوییم چیز دیگر است؟ اگر بخواهد این جور تجربی باشد، یک بار
هم تجربه نشده است، چون گفتیم تجربه ی انسانی که اصلاً غلط است و نباید هم باشد،
تجربه ی الهی هم یک بار نشده است، یعنی ما یک بار هم نبوده که خلق عالم را از یک
صانع حکیم تجربه کرده باشیم که در دفعه ی دومش بیاییم بگوییم قبلاً تجربه کرده ایم.